حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

کتاب حقیقت-فصل 21

پس کفار بر اساس آنچه کافر به امر خدا  و اوامر الهی بودند یعنی کافر به امر اطاعت از فرمان خدا بر عیسی مسیح صدوقیان و فریسیان شورا نموده که گفتگو خصمانه نهند و طلب آیت آسمانی کنند.انگار گفتند یک نشانه بر آسمان بر ما ارائه نما ما اطاعت کنیم همچین آسمان بر آنها مورد اطاعت بود که آیت خواستند . و عیسی بر آنها آیت آسمانی یونس داد .آیت های اسمانی ضعیف و قوی بر آنچه بود آیتی بود از آنچه خواستند.خب دیدند ولی کتمان حقایق نموده و باز بر تهمت و عذرشان از پذیرش نهاده که ایمان نمیاورند.اما سخت ترین فراعونه کدام تاریخند.فراعونه اشراف زر زور هستند.که از  زور و زر استفاده نموده تا حق را وارونه جلوه نمایند و گویی آنچه میدیدند به هم در گوشی میگفتند. که مبادا از حق کسی خبر دار شود . یعنی نهان در فراخوان آنها کور دل بودند.اما چون ماران بر زمین مینداختند همه را جمع کرده تا اگر ماری چونان اژدها نمایان گردد تمام آنها هم را خبر دهند.گویا شعبده بازانی بودند که ستمکار و خشن بودند.و این که سخت ترین فراعونه تاریخ کیستند به امر قضاوت الهی  هست که رتبه سخت ترین تاریخ را به کدامین زمان ثبت کند.

کتاب حقیقت-فصل بیستم

خب روی یک چالش دیگر  برسی انجام میدهیم تا حقیقت موضوع روشن شود. و آن مسئله ای هست با این عنوان در ویکی پدیا

در ادبیات قرون وسطای عبری، حکایتی وجود دارد به نام تولدوت یشو که در آن عیسی پسر یوسف پسر پاندرا به عنوان شخصی دغل‌کار توصیف شده‌است


 و مسئله مطرح شده ی دیگر


نقد عیسی توسط یهودیان تاریخ دیرینه‌ای دارد. تلمود[۳۶۷] مشمول بر داستان‌هایی است که حتی در قرون وسطی هم آن‌ها را منابعی افتراآمیز علیه عیسی به حساب می‌آوردند.[۳۶۸] در یکی از داستان‌ها شخصی به نام یشو حانوزری (عیسی ناصری)، یک مرتد شهوت‌ران، توسط دادگاه عالی یهودی به دلیل جادوگری و ترویج بت‌پرستی اعدام می‌شود.


تلمود (به عبریתלמוד) به‌معنی آموختن، «تلمّذ»-که از آن به‌عنوان «تورات شفاهی» نیز یاد می‌شود-یکی از کتاب‌های اصلی یهودیت ربانی است. نام دیگر آن به‌صورت سنتی، شاس (ש"ס) است که مخفف شیشا سداریم به‌معنی «شش دفتر» است. نام تلمود، معمولاً اشاره به «تلمود بابِلی» است، بااینکه تلمود دیگری به نام «تلمود اورشلیمی» وجود دارد که رواج کمتری دارد.

تلمود، دارای دو بخش اصلی است: اولین قسمت میشنا (משנה) نام دارد که در حدود سال ۲۰۰ میلادی تکمیل شده‌است و تفسیر خاخام‌های یهودی بر تورات است که «تورات شفاهی» نامیده می‌شود. قسمت دوم گمارا نام دارد که در سال ۵۰۰ میلادی تکمیل شده‌است که شامل نوشتارهای خاخام‌هاست و در بسیاری موارد به مسائلی فراتر از آنچه در تورات اشاره شده‌است می‌پردازد. تلمود ممکن است به میشنا، گمارا یا هر دو در یک کتاب اطلاق شود.

تمامی تلمود از ۶۳ دفتر تشکیل شده‌است و شامل بیش از ۶۲۰۰ صفحه است. زبان مورد استفاده در آن عبری قدیم و آرامی است. تلمود دارای نظر هزاران خاخام در مورد بسیاری مسائل مختلف است. این مسائل شامل هلاخا، اخلاق یهودی، فلسفه، سنتها، تاریخ و بسیاری مسائل دیگر هستند. تلمود منبع اصلی قوانین یهودی در یهودیت ربانی است.

تلمود در بین مسیحیان، مسلمانان، بی‌دینان و انسان‌گرایان دارای منتقدین فراوانی است. بسیاری انتقادات سبب درگیری‌های شدید بین یهودیان و غیریهودیان (جنتیلها) به‌صورت تاریخی شده‌است. مایکل رادکینسون در کتاب تاریخ تلمود خود از این انتقادات یاد می‌کند. افرادی نظیر نیکولاس دونین، یوهان پففرکورن، یوهان آندریاس آیزنمنگر، پیروان ژاکوب فرانک و آگوست رولینگ از تلمود انتقادات شدیدی کرده‌اند. بسیاری از این انتقادات توسط افرادی مطرح می‌شود که دیدگاه‌های یهودستیزانه دارند که از این قبیل افرادی نظیر جاستیناس پرانایتیس، الیزابت دیلینگ، ویلیام لوتر پیرس و دیوید دوک هستند. منتقدان مسلمان، یهودی و بیدین نیز از تلمود وجود دارد.

معمولاً منتقدین تلمود دلایل زیر را دلیل انتقاد خود می‌دانند:

  1. مطالب ضد مسیحی یا ضد غیر یهودی (ضد جنتیلی
  2. مطالب عجیب و غیراخلاقی ازنظر جنسی،
  3. تحریف در متن کتاب خدا.

موافقین تلمود عقیده دارند که این انتقادات از دیدگاه‌های یهود ستیزانه ناشی شده و بخش‌های مورد ارجاع خارج از متن مورد بررسی قرار گرفته‌اند.

یکی از انتقادات مهم نسبت به تلمود اشارات بسیار منفی نسبت به عیسی مسیح و مادر او است. بعضی اعتقاد دارند که اشاره به فردی به نام یشوع ناصری در تلمود اشاره به عیسی مسیح است. در این داستان یشوع ناصری فردی جادوگر است که تلاش می‌کند اسرائیل را به بت‌پرستی بکشاند. او به دلیل این جادوگری در عصر عید پسح اعدام می‌شود. تلمود اشاره می‌کند که یشوع ناصری به دلیل این گناه در مدفوع داغ در دنیای بعد از این سوزانده می‌شود. در نسخه تلمود یشوع ناصری زنازاده از سربازی رومی به نام پاندرا است. در تلمود به مریم مادر او به‌عنوان زنی آرایشگر که هرزگی می‌کرده‌است و به شوهر خود خیانت کرده‌است اشاره شده‌است.

این بخش‌ها، به‌دفعات توسط پاپها، مسیحیان و یهودیان مسیحی شده برای توجیه حمله به یهودیان استفاده شده‌است. معمولاً خاخام‌های یهودی در دفاع بیان کرده‌اند که یشوع نامی رایج در بین یهودیان بوده‌است و این بخش‌ها لزوماً به عیسی اشاره نمی‌کند. این بخش یکی از بخش‌های مهم سانسور شده در نسخه‌های مختلف تلمود است.

عیسی در شکل کنونی (Ἰησοῦς)[پ] در زبان یونانی ریشه دارد. نام یونانی خود از ישוע (یشوع) عبری گرفته‌است. این اسم که در اصل יהושע (یِهُشوعا، به‌طور خلاصه‌تر یوشع) بوده در لغت به معنی «یهوه نجات می‌بخشد» است.[۷] یوشع همچنین جانشین موسی و یک روحانی یهودی بنا به عهد عتیق نیز هست

عیسی (یشوع) نام رایجی در میان یهودیان معاصر تولد عیسی بوده‌است.[۹] یوسف فلاوی مورخ یهودی قرن اول میلاد در نوشته‌های خود حداقل به ۲۰ فرد مختلف که عیسی نام داشته‌اند اشاره کرده‌است.[۱۰] این اسم، آن گونه که در عهد جدید به کار رفته‌است، از نظر لغوی «یهوه رستگاری است» معنی می‌دهد.[۱۱]

تورات (به عبری: תּוֹרָה) (تلفظ عبری: توراه) معانی گوناگونی دارد که در خاص‌ترین معنای آن، نام پنج کتاب اولِ تنخ است که به باور یهودیان، در کوه سینا از سوی یهوه به موسی داده شده‌است. 

در تورات میشنایی که توسط موسی بن میمون در اواخر قرن ۱۲ نوشته شده‌است، ذکر گردیده که عیسی سبب لغزش جهانیان است و به خدایی غیر از پروردگار خدمت می‌کند

آثار ابن میمون دربارهٔ قوانین خاخامی، نوشته‌های پزشکی و فلسفه یهودیت است. بیشتر نوشته‌های وی به زبان عربی است. هرچند میشناتوره به زبان عبری نوشته شده‌است. کتاب‌های او دربارهٔ یهودیت عبارت‌است از:

میشنا یا مشنه (عبری:משנה به معنی «تکرار و تلقین»)، کتابی است که یکی از دین‌پژوهان یهودی به نام حاخام یهودا هناسی با جمع‌آوری مکتوبات متفرق هلاخایی در یک‌جا تدوین نمود و به صورت کتاب ویژهٔ تورات شفاهی درآورد. مجموعهٔ هناسی در همة مدارس یهودی آن زمان پذیرفته شد و جای آثار پیشین را گرفت. میشنا حاصل کار شش نسل از تنائیم یا عالمان شریعت شفاهی است. میشنا به شش بخش تقسیم می‌شود که به هر بخش یک سِدِر می‌گویند. هر سِدِر شامل تعدادی مَسِخَت است. میشنا مجموعاً مشتمل بر ۶۳ مَسِخَت است

یکی از جدیدترین اکتشافات این است که عیسی دارای یک برادر دوقلوی - معروف به او نیز بود توماس رسول - و این در واقع توماس بود که پس از قیام فرضی دیده شد ، و نه مسیح.

این مثلان از ضعف دانش و علم هست. توما دوقلو که معروف به دو قلو بود توما شکاک بر اثر باور نکردن عیسی مسیح که زخم هایش را به او نشان داد بود که شک کرد عیسی زنده شده است و برادر دو قلو کجا بوده.
توما یکی از رسولان عیسی مسیح بود

عیسی مسیح با مریم مجدلیه ازدواج کرد یک کتاب جدید ادعا می کند و دو فرزند داشت.

این یکی درباره مریم مجدلیه هست که اصلان با عیسی ازدواج نکرد.بلکه طبق یک تئوری توطئه او را نزد عیسی آوردند تا عیسی به او حکم دهد و عیسی گفت هر که گناه نکرده سنگ اول را بزند.و همه سنگ انداختند.به زمین.چرا تئوری توطئه مطرح میشود.چون حکام در آنجا بودند و پاسکاری کردند به عیسی که روی زمین چیزی میکشید با انگشت.حالا ماهی یا هر شکلی بوده.دام رو تو تور  استاد عیسی بقولی اندازند که حکم کند چون آموزهای عیسی بر بخشیدن بود تحت فشار و خفقان آنجا عیسی حکمی دهد که به نفع رد او و آموزه های اوباشد که شکست خوردند.و مجدلیه دام  بود که افتاد تو تور عوض شدن.و شد مریم مجدلیه که تغییری شگرف در او ایجاد شد.
فرق تلمود با تورات هم که مشخص شد

پانترا نام سربازی است که سلسوس گفته است پدر واقعی عیسی است و در قسمت هایی از عیسی در تلمود و تولدوت یشو به آن اشاره شده است.

یوسف نجار (به عبری יוֹסֵף) یا سَن ژوزف (به فرانسه saint Joseph ) همسر مریم مقدس شناخته می‌شود.[Mt. ۱:۱۶] به عقیدهٔ مسلمانان و اکثریت مسیحیان پدر عیسی به‌شمار نرفته و با مریم همبستر نشده‌است.[۱] یوسف نجار بیشتر نقش پدرخوانده را برای عیسی بازی می‌کند.[۲][۳][۴] به عقیدهٔ مسیحیان نسل وی به ابراهیم می‌رسد.[۵] او یوسف پسر یعقوب نیست.

23  و خود عیسی وقتی که شروع کرد، قریب به سی ساله بود. و حسب گمان خلق، پسر یوسف ابن هالیِ
24  ابن متّات، بن لاوی، بن ملکِی، بن یَنَّا، بن یوسف،
25  ابن مَتَّاتیا، بن آموس، بن ناحوم، بن حَسلی، بن نَجَّی،
26  ابن مأت، بن متاتِیا، بن شَمعِی، بن یوسف، بن یهودا،
27  ابن یوحنا، بن ریسا، بن زَروبابل، بن سَألْتِیئیل، بن نِیری،
28  ابن مَلْکی، بن اَدّی، بن قوسام، بن اَیْلمودام، بن عِیر،
29  ابن یوسی، بن ایلعاذَر، بن یوریم، بن مَتَّات، بن لاوی،
30  ابن شَمعون، بن یهودا، بن یوسف، بن یونان، بن ایلیاقیم،
31  ابن مَلِیا، بن مَینان، بن مَتَّاتا بن ناتان، بن داود،
32  ابن یسی، بن عوبید، بن بوعز، بن شَلْمون، بن نَحْشون،
33  ابن عمِّیناداب، بن اَرام، بن حَصرون، بن فارص، بن یهودا،
34  ابن یعقوب، بن اسحاق، بن ابراهیم، بن تارَح، بن ناحور،
35  ابن سَروج، بن رَعو، بن فالَج، بن عابَر، بن صالَح،
36  ابن قِینان، بن اَرْفَکْشاد، بن سام، بن نوح، بن لامَک،
37  ابن مَتوشالِح، بن خَنوخ، بن یارَد، بن مَهْلَلئیل،بن قِینان،
38  ابن اَنوش، بن شِیث، بنآدم، بن الله
..
اما در خصوص پاندرا وقتی بخواهند یک سناریوی ضد مسیحی و عیسی بنویسند به سراغ تمام تاریخ میروند چه تاریخ آن زمان چه تاریخی که بتوانند عیسی مسیح را با تهمت ها شخصی متضاد درستکار را دغل کار کنند.و برای این مسئله باید تمام نسب او را چه زمینی چه آسمانی بزنند.یک خدای دیگر خلق کنند که خیالی هست.و او به او خدمت میکرده. نه یهوه که نام خداست.در عبری.حالا تعریف یهوه
از قرن ۹ تا قرن ۶ قبل از میلاد، یهوه‌پرستی خود را از ریشه‌های کنعانی‌اش جدا کرد و یهوه به خدای اصلی پادشاهی اسرائیل و بعد از آن به خدای اصلی پادشاهی‌های شمالی اسرائیل و یهودا تبدیل شد؛[۸] در آن دوران دربار سلطنتی و معبد اورشلیم یهوه را به عنوان خدای تمام هستی تبلیغ می‌کردند و تمام صفات مثبت خدایان دیگر را به او نسبت می‌دادند.[۹][۱۰] بعد از پایان اسارت یهودیان در بابل به فرمان کوروش بزرگ، آنان موجودیت خدایان خارجی را انکار کردند و یهوه خالق و تنها خدای واقعی جهان محسوب شد.
اول خدای اسرائیل بعد خدای شمالی و مناطقی یوده . خدای ملی چگونه خدایی هست. خدا مگه ملیتی هست. همین طرز تفکرات شبهات اور هست.خدای ملی در مصر هم به موسی نبی تورات را که آورد بود.مصر کجا اسرائیل کجا.یَهْوه یا یِهُوه (به عبریיהוה) زبان عبری.
بخاطر رویه ای که عیسی مسیح داشت فرق آن با احکام تورات میگند به خدای غیر خدمت میکرده. حالا همین خدا اهورامزدا.الله عربی.چگونه احکام شریعت و رویه فرق دارد.
قرار نیست عیسی موسی شود یا محمد عیسی یا داوود عیسی.این رویه هست.بر اساس آنچه خدا بر او و کاری که باید انجام دهد گذاشته.
از این نظر رسالت هست. و نبی خوانده میشود.نبی بی حرمت نباشد مگر در وطن خانه خویش. خانه وطن.موسی نبی چقدر در مصر اذیت شد.و...  
به شکل انسان شد باز جای بحث دارد.چون هر شکلی می آمد میگفتند غیر ما هست. و درد ما را نمیفهمد.یا اصلان مگه میشه به غیر انسان برایشان درک شود.چون انسان شد پذیرش و انکار شد.پذیرش از نظر نبی.و انکار از نظر آنچه میگفتند خودش را پسر خدا میداند.الهیات شناسان با توجه حتی بر انجیل یوحنا. و حالا آن زمان لحاظ هست .هنوز روی این مبحث و تثلیث حتی بین مسیحیت چالش هایی درونی هست. و چگونه میشود انسان خدا بشود یا پسر خدا تعریف از تثلیث.حالا در اسلام روح الله یعنی روح خدا.روح خدا.الله یعنی خدا.مباحث الهیاتی الهی سنگین هست.برای همین میزانی که از کتاب دریافت میکنند باید بیندیشند بیشتر آن باعث زوال عقل و سر درگمی میشود.اینها مربوط به ملکوت و روز نهایی داوری باز باید بشود کامله آن.در آنچه اختلاف داشتند.چون مسیح به شکل انسان شد صفات انسانی داشت میگفت از من چیزهایی میپرسند که نمیدانم.چرا چون صفات انسانی و خدایی داشت و شکل انسان شد. مثال روح القدس انسان بشود.مگر دو فرشته به داوود یکی همچین ریش و اون یکی لاغرو اون هیکلی تر. شبیه انسان نشدند. اما داخل انسان نشدند. بلکه مجزا انسان شدند. روح قابلیت نشستن دارد.در انسان. یا فرشتگان بر لوط.فرشتگان ماموریت موقت میایند نه دائم سکونت کنند. میایند و باز میروند به همان شکل فرشته بودنشان.و کاری که به آنها مربوط هست.آیاتی که در ادیان دست را بسته میگذارد. مثل دابه الارض اینها.رموز الهی هست که یا باید همانقدر فهم شود یا منتظر زمانبندی بود .غیر آن ممکنست باعث انحراف یا تزلزل عقل شود.مسائلی که خدا پوشیده و پنهان بیان کرده.همانی که بهتان داده شده.فهم همان به میزان همان. بیشتر آن باعث انحراف زوال عقل میشود.چون اولان چالش بحث دارد. برا همین در قرآن میگه اهل انجیل باید از انجیل حکم کنند. وگرنه بین دو طرف اختلافات هست.آنهم سر آموزه های آنها. فرق دارد. اما مباحثه گفتمان میشود و معمولان دو طرف دچار یک نوع جدل میشوند.پس ریشه مسائل و تحریفات شخصیت سازی که فصل قبل گفتیم . همین ریشه های افرادی هست که از بطن تاریخ شخصیت سازی میکنند. و باز از کم دانش بودن عده ای که تحقیق کامل یا جامع در مورد آن اسامی ندارند یا میسازند یک شخصیت بر اساس همان افراد آن زمان و تبدیل تغییر انحرافی تهمت میکنند یا حداقل زبان شناختی نمیدانند. یا اصلان فرق رسول با غیر را نمیدانند.

کتاب حقیقت-فصل نوزدهم

در فصل نوزدهم  مبحث مهمی رو میپردازیم و اهمیت آن با جمع بندی فصل مشخص خواهد شد.و اون بهش میگند شخصیت سازی خیالی و واقعی رسانی  آن به ذهن مخاطب.خب میام سر مبحث شخصیت خیالی.ابر قهرمان و ضد قهرمان.اگر یک شخصیت بتمن گونه فرض کنیم و یک شخصیت مقابل آن باید در مقابل یک شخصیتی که قراره کاری کنه. یک ضد قهرمان باشه.مثال واقعیت آن و خیال آن.ذهن انسان پردازشی و حافظه ای چند صد برابری کامپیوتر داره. و پردازش قوی.وقتی این پردازش بره رو یک شخصیت معکوس بشه.اون شخصیت زوم میشه. حالا  این ذهن باید پذیرش کنه.پذیرش ذهن نیاز به محرک داره. محرک ذهن جذاب بودن شخصیته.یا مرموز بودن شخصیت. مثل دجال.دجال از چی ساخته شده و واقعیت دجال چیست؟ دجال رو با یک تصور یک کاراکتر ساختند که ضد مسیح هست.و در عین آن خودشو مسیح میدونه. 

چرا ین دو تقابلو با هم گذاشتند.خود شخص مسیحه اما ضد مسیح هست. ضد مسیح با فرمول کتاب مقدس ترکیب کردند.تا غیر مستقیم خود مسیح نه عیسی مسیح رو پردازش کنن برای این شخصیت.روی منجی های دیگه هم پیاده کردند.این فصل و ادامه آن مهم هست تا باز شود قضیه برای اهمیت موضوع.

چرا ترکیب شده با کتاب مقدس انجیل . سوار بر خر وارد اورشلیم میشود ادعای خدایی میکند. و چهل روز سلطنت یک چهل  سال هم اضافه کردند.تضاد که دقیق در نیاد.لو بره جریان که دو شکه بین چهل سال و چهل روز بشه.هدف باز باز شدن دیگه میخواد.اما تا اینجا شخصیتی هست که چل روز چهل سال بسته شده به آن. یک چشم دارد.حالا تضاد میخواد.بین صورت.این یک بیماری هست که در علم پزشکی هست و نوزادانی اینگونه متولد میشوند. برای واقعیت سازی باز علم ژنتیک و پرورش واقعیت اگه آن نشد یک واقعی  پرورش بیابد که دروغ یک شخص باز باز شود.خیلی شرارت عمیقه.حالا دجال در کتاب مقدس در نامه یوحنا هست. پدر و پسر را انکار کند. اینم جای باز شدن داره.اما دجالین و دجال که در ذکر با اصل اون شخصیتی که پادشاهی چهل روزه چهل ساله داره.چشم یک سمت از بین رفته یا نوعی نداره. میشه ضربات تصلیب مسیح.حالا صلبوه و شبه در اسلام اینجا مبحث باز شدن کامل نیست مبحث امر دیگرست. شبه. و صلبوه.کشته نشده. سه روز در بعد آن زنده شدو. صلبوه.تصلیب فرقش چیستو.کشته نشد آسمان رفتو بازگشتو اینها .کشته نشدنو . و دار نشدن.تا از بین رفتن انجیل یهودا اسخریوطی و انجیل امروزه که درباره او هست چرا از بین رفته اصلش و جریان چیست.باز جای باز شدن داره.اما ضریب همان احتمالشان روی ضربات و از بین رفتن یک چشم عیسی بوده قرار دادند. چرا در هند صدای موسیقی میاد توضیحات قدیمی اضافه چون دانشنامه آزاد هست دیگه.ویکی و البته جریان این شخصیت سازی چیست.که در ان از گنوسی سابق گفتند تا شبه. صلبوه در قرآن.حالا تا اینجا شد عیسی مسیح غیر مستقیم فهماندن به مخاطب .صدای موسیقی هند هم باز همان جریانی که رفت از صلیب نجات پیدا کردو در هند 120 سال عمر کرد عیسی مسیح.در حالی که عمر جاویدان برای او نظر دارند این عمر جاویدان رو فرضیه گذاشتند روی زمین که ماشیح بشر خاکی که همیشه در زمینه.

یعنی شخصی 2000 سالم اگر سن داشته باشه.در هند هست حتما در هند هم  از قدیم جدید به امر موسیقی و خوانش. و خوانندگی.خواندن . این امور به هر زمان هست. حالا 120 قبل آن و یا 2000 سال سن آن.حتما اگر نشد مسیح ضد خودش بشه ضد مسیحیت بشه هر نوعی که شده.عیسی مسیح بشه ضد مسیحیت ضد حتی خودش.با تعریف مسح مسیح.

حالا این سناریوی شخصیت سازی برای عیسی. پیاده رو منجی اسلام.هزینه هم میشه ها.چجوری باید مهدی بشه ضد عیسی مسیح.هر نوع شده. تا ضد مسیح بشه.

نشد شخصیتی عجیب ساخته بشه که 1187 سال سن داره.و حتما اونه.حالا چجوری اون رو پیاده کنن.با فرمول ضد هم کردن. دو شخصیت.

نشد با فرمول سناریوی ساختگی  از اسلام ایندفه باید باشه.پس فرقی نکرد تا حالا دو منجی رو میخوان بزنن که چی در بیاد حالا. خطر یک. پادشاهی مسیح. برای کی؟ خطر دو پادشاهی یا قدرت رسیدن مهدی برای کی؟ خطر داره و قراره این به چه امری هر دو ضربه یا فکر پادشاهی به کجا ضرر داره.میاد رو مبحث منجی سوشیانت ایندفه باید خود زرتشت شخصیتی بشه که اول از ذهن ایرانی به ذهن غیر ایرانی تبدیل بشه. و در پروسه بعد ی خاموش این درگیری دو سمته بشه که زرتشت یک غیر ایرانی بشه. و بعد چرا حالا سوشیانت.احتمال ضریب اضافه شدن به یک منجی میدهند. میگند اگه زرتشت خودش نباشه نیاد یک نفره که سوشیانته.نباید این اضافه بشه.

بودائیان زیاد مد نظرشون نیست دلیل داره وضعیت رسانه ای و دوری رسانه بعضان نه همه آنها قشر شناسی آنها.اونم نوع دیگه کنترل میکنن.

حالا پروسه رو میارن رو احتمالات و حتی رو شناخت از نوع علم تقریبا به اصل رسیدن.علم غیر الهی. ضریب خطا یا نزدیک به آن.باید منجی ها به نحوه بسیار شرارت انگیز حذف بشن. هر گونه که درصد احتمال به نزدیک آن رو نشود و تصور دیگر شود ضریب خطاها ضریب خطر آنها از نوع عملکرد در نیروی ابلیسی آنهاست.

نوعی همیشه در خسران و نقصان هستند و ضرر جمعی. و نوعی اسیر تاریکی.پس رو به منجی سازی هم میاورند منجی های عجیب.برای اونم ترور شخصیتی فرض قبول آن منجی.مثلان نوعی تمسخر عجیب در اینری کریستو و افراد غیر واقعی.که این شخصیت هارا یا اگر شد افسانه ای کنند. نشد بگند بودند یا جنون داشتند.هر جورم شده برسند به نتیجه.

حالا اینم باز چون برای امورات مسائل دیگرست.نوعی  قلمداد بشه که یا افسانه ای بودند. یا اگرم بودند چی شده. یا اگرم هستند.حذف بشند. اگرم نشد برای اونها جایگزین کنند. اونم فاجعه.شخصیت های حتی علم نداشته افرادی که احتمال بدهند نوعی به آن تاریخ ذهن دارند.مثال البته مثلان فکر کنند شخصی باراباس بوده بشه مسیح مثاله اما نه دور.شخصی ذهن همان زمان شخص دیگر.خود مسیح هم اگر بتونن بشه دجال. منجی های دیگه هم اگه شد پیاده کنن دجال نشد بشه. ضد مسیح باز ضریب تقابل بشه دجال.یا بشه یک نفرو دجال کنن بگند واقعیت داره. در حالی که دجال واقعیت همان چرخه هست.چرخه ای که ثروت دست اونه. و منافع مشترک با یک چرخش دارند.حالا اگه شد بین آن اول ذهن سازی کنند شخصیت سازی هایی بشه. و حالا هر سمت برای یک مثل.کاری.در واقع باید توبه کنن ها. نمیدانند.چون اصلان نمیخواهند ماده رو رها کنند.ماده دلپذیر کامل برایشان شده.یا در چرخه خطر له شدن.هر جور شده با هر نوع امری یا زمان تلف کنند.یا قضیه رد بشه. اما خب اینها علم زمینی دارند علم ممنوعه کار میکنند و علم و اون مثل دست خدا. و زمانبندی خدا دستشان نیست دیگه. پس مسئله بسیار پیچیده.در عین حال از  تک چشم یونان تلفیق انسانها عجیب حالا نوعی مریضی خاص بوده. آمیخته شه. با کتاب مقدسو هر نوع حدیث. امر که اینها حدیث ها هم چه میگوید چی بوده برسند به نتیجه اضافات و تحریفات و اموراتی که فکر کنند خدا را میتوانند شکست دهند. و سلطنت ابلیس در تمام بشریت جاری بشه. و ماده صرف. یک زندگی وحشتناک بیرحم. کامل تاریکی بشه.

کتاب حقیقت -فصل هجدهم

پس صرف تنها کوه و پرنده به نبی شدن شخص نمیرسد. چون اونگونه شخص میگه این همه کوه و این هم  پرندگان. کوه در اختیار یا پرنده در اختیار یعنی امری حادث شود مبنی بر معجزه. نه احداث صرف. بلکه از امر کوه به شکلی و باز برگردانده شدن آن به همان شکل.یا اینکه احداث دفعه بعد هست . اما معجزه نیست دیگر.پس دیدید درختی  رو مثال گفتند نقش صورت مریم مقدس هست و آنجا جمع میشدند.و یا یک درختی همیشه همان شکل هست. یا نیست.اگر نبود معجزه از سمت عیسی هست.کنترل طبیعت دارد اگر مریم بود.میماند.چون مریم مقدس کنترل طبیعت ندارند که.طبق اصل که تایید بشه. میشه دعای حق مریم  و انجام آن.اینگونه جواب میدهد. کنترل طبیعت.والا آنگونه جمعیت زیادی نبی میشدند. کوه بوده. پرندگان بودند.مثال پرنده چه کاری کرده که بشود گفت معجزه.در اختیار چه امری .چه کلامی.چه حرکتی. چه امری که تبدیل معجزه شود.یا حداقل آن چه کاری که بتوان اضافه بر آن کرد.مسیح میگفته من از آسمان آمدم. باور کنید میرفت از آسمان هم می آمد قبول نمیکردند.

اگر میرفت جلو چشمانشان از آسمان بر میگشت رو زمین میگفتند.اینم دلیل ماشیح بودن تو نیست. منافع بوده.اونم چه منافعی.مشکل دوم پایه مسیحیت.مشکل بعدی.چگونه میگفتند حالا هم گفته میشه. کسی که از آسمان آمده. نسل داوود پادشاه هست.مسئله تولد او سمتی تولد مشخصه بدون آنچه روح گذاشته هم میکرده انکار میکردند.مسئله دین یهودیت. تورات بوده.یک سمتش البته. سمت دیگش.مسئله  جرم نامه اوست. تمسخره ولی جدیه. پادشاه یهود.سمت دیگش داوود چگونه پادشاه شد.گفتند بفرما داخل پادشاه شو.با کی جنگیده.با کسانی که حق مسلم او را میخواستند ندهند.ماشیح بوده اونم ماشیح اختیار دار تا سمت خواست خدا بر حکومت که بعد فقرا مورد رحمت الهی و اوامر الهی شود. با جالوت جنگیده. با افرادی که زورگو بودند نه با مظلوم.حالا عیسی مسیح رویه دیگه داشته.

کتاب حقیقت-فصل هفدهم

پس فرق مدعی با اصل مثال فرق لیوان خالی.نیمه لیوان .با لیوان پر از آب هست.آیا لیوان خالی میتواند تشنگی را بر طرف کند خیر. نیمه لیوان. نیمه پر اصلان تشنگی رو رفع میکنه اما اصله که اون وجه رضایت خالق و شادی مخلوق رو به ارمغان میاورد برای منتظرین امر مربوطه.

مثال امر نرجس در شهادتین مسلمان شدن و مسح او.خب میاییم فرق اصل با مدعی رو باز میکنیم. شخص مدعی  گفته برید خانه کعبه .بعد در گیری مسلحانه پیش آمده. و هیچ امری که بتواند نجات دهنده شود نشده.مگر موقت آنهم برای امری آنهم با جنگ .حالا قیام بر علیه ظلم باشد یا هر چیزی کشته شدن انسانها بدون امری که بخواهد کاری شود مثاله.نجات جان یک انسان نجات جان کل بشریت هست.

مثال دست خدا با او نبوده. اما مثال قیام نفس زکیه در زمان امام صادق (ع) که امام به نفس زکیه گفته تو مهدی نیستی و قیام تو اگر احیاء دفاع از مظلوم و حقست همچین امری خب بله. اما پیش بینی شهادت او و امر فایده در آنچه مهدی بخواهد کند نیستی.

مثال عیسی مسیح در برابر رومی ها و یهودیان از امر پذیرش ماشیح انکار زدند خود مسیح عیسی باید در برابر آنها قیام به حق میکرده نوع قیام فرق داشته.نفس زکیه شمشیر کشیده.و جنگ شده.اما چون محل شهادت با حدیث نمیخواند میگویند آن نفس زکیه آن نفس زکیه ظهور نیست.

چون نفس زکیه در حدیث جای دیگر شهید میشود.

پس عیسی مسیح  را انکار کردند. خب مسیح معجزات بسیار داشته. کنترل طبیعت دستش بوده.کنترل طبیعت خیلی پیچیده تر آنست که گفتند.مثال کوه ها در اختیار داوود و پرندگان این اختیار خود مبحث دارد.

پس فرق مدعی با اصل اختیارات هم هست. ضعیف و قوی. و یا شخص خوب .مثال نفس زکیه مثال شخصیتی که پیام آوری از سمت مهدی به مکان حدیث هست.

اما مبحث سر منجی هست. که اختیارات دارد. گفتیم مهدی معجزات دارد.گاهی گفته میشه در امر صیحه خلاصه میشود.اما امر مثال موسی با 9 معجزه و آیا آن دریا شکافتن مانند آن ها هست نه عظیمتر هست.پس کار را پیش بردن یعنی رسیدن به مقصد نجات.کاری که فرق مدعی با اصل را مشخص میکند.امر  اختیارات الهی هست.

کنترل طبیعت که به عیسی میگویند. باد.از نبات. تا هر چه در طبیعت هست کنترل میکرده. کنترل طبیعت یعنی این.کوه معنی اختیار در امری شدن هست.پرنده در امری.کنترل در امری.یا نمیدانم در اسلام پرنده از گل یعنی امری بی حیات را به امر حیات انتقال دادنست دیگه.این اختیارات الهی در منجیان میزان فرق حقیقی با مدعی هست.