در فصل نوزدهم مبحث مهمی رو میپردازیم و اهمیت آن با جمع بندی فصل مشخص خواهد شد.و اون بهش میگند شخصیت سازی خیالی و واقعی رسانی آن به ذهن مخاطب.خب میام سر مبحث شخصیت خیالی.ابر قهرمان و ضد قهرمان.اگر یک شخصیت بتمن گونه فرض کنیم و یک شخصیت مقابل آن باید در مقابل یک شخصیتی که قراره کاری کنه. یک ضد قهرمان باشه.مثال واقعیت آن و خیال آن.ذهن انسان پردازشی و حافظه ای چند صد برابری کامپیوتر داره. و پردازش قوی.وقتی این پردازش بره رو یک شخصیت معکوس بشه.اون شخصیت زوم میشه. حالا این ذهن باید پذیرش کنه.پذیرش ذهن نیاز به محرک داره. محرک ذهن جذاب بودن شخصیته.یا مرموز بودن شخصیت. مثل دجال.دجال از چی ساخته شده و واقعیت دجال چیست؟ دجال رو با یک تصور یک کاراکتر ساختند که ضد مسیح هست.و در عین آن خودشو مسیح میدونه.
چرا ین دو تقابلو با هم گذاشتند.خود شخص مسیحه اما ضد مسیح هست. ضد مسیح با فرمول کتاب مقدس ترکیب کردند.تا غیر مستقیم خود مسیح نه عیسی مسیح رو پردازش کنن برای این شخصیت.روی منجی های دیگه هم پیاده کردند.این فصل و ادامه آن مهم هست تا باز شود قضیه برای اهمیت موضوع.
چرا ترکیب شده با کتاب مقدس انجیل . سوار بر خر وارد اورشلیم میشود ادعای خدایی میکند. و چهل روز سلطنت یک چهل سال هم اضافه کردند.تضاد که دقیق در نیاد.لو بره جریان که دو شکه بین چهل سال و چهل روز بشه.هدف باز باز شدن دیگه میخواد.اما تا اینجا شخصیتی هست که چل روز چهل سال بسته شده به آن. یک چشم دارد.حالا تضاد میخواد.بین صورت.این یک بیماری هست که در علم پزشکی هست و نوزادانی اینگونه متولد میشوند. برای واقعیت سازی باز علم ژنتیک و پرورش واقعیت اگه آن نشد یک واقعی پرورش بیابد که دروغ یک شخص باز باز شود.خیلی شرارت عمیقه.حالا دجال در کتاب مقدس در نامه یوحنا هست. پدر و پسر را انکار کند. اینم جای باز شدن داره.اما دجالین و دجال که در ذکر با اصل اون شخصیتی که پادشاهی چهل روزه چهل ساله داره.چشم یک سمت از بین رفته یا نوعی نداره. میشه ضربات تصلیب مسیح.حالا صلبوه و شبه در اسلام اینجا مبحث باز شدن کامل نیست مبحث امر دیگرست. شبه. و صلبوه.کشته نشده. سه روز در بعد آن زنده شدو. صلبوه.تصلیب فرقش چیستو.کشته نشد آسمان رفتو بازگشتو اینها .کشته نشدنو . و دار نشدن.تا از بین رفتن انجیل یهودا اسخریوطی و انجیل امروزه که درباره او هست چرا از بین رفته اصلش و جریان چیست.باز جای باز شدن داره.اما ضریب همان احتمالشان روی ضربات و از بین رفتن یک چشم عیسی بوده قرار دادند. چرا در هند صدای موسیقی میاد توضیحات قدیمی اضافه چون دانشنامه آزاد هست دیگه.ویکی و البته جریان این شخصیت سازی چیست.که در ان از گنوسی سابق گفتند تا شبه. صلبوه در قرآن.حالا تا اینجا شد عیسی مسیح غیر مستقیم فهماندن به مخاطب .صدای موسیقی هند هم باز همان جریانی که رفت از صلیب نجات پیدا کردو در هند 120 سال عمر کرد عیسی مسیح.در حالی که عمر جاویدان برای او نظر دارند این عمر جاویدان رو فرضیه گذاشتند روی زمین که ماشیح بشر خاکی که همیشه در زمینه.
یعنی شخصی 2000 سالم اگر سن داشته باشه.در هند هست حتما در هند هم از قدیم جدید به امر موسیقی و خوانش. و خوانندگی.خواندن . این امور به هر زمان هست. حالا 120 قبل آن و یا 2000 سال سن آن.حتما اگر نشد مسیح ضد خودش بشه ضد مسیحیت بشه هر نوعی که شده.عیسی مسیح بشه ضد مسیحیت ضد حتی خودش.با تعریف مسح مسیح.
حالا این سناریوی شخصیت سازی برای عیسی. پیاده رو منجی اسلام.هزینه هم میشه ها.چجوری باید مهدی بشه ضد عیسی مسیح.هر نوع شده. تا ضد مسیح بشه.
نشد شخصیتی عجیب ساخته بشه که 1187 سال سن داره.و حتما اونه.حالا چجوری اون رو پیاده کنن.با فرمول ضد هم کردن. دو شخصیت.
نشد با فرمول سناریوی ساختگی از اسلام ایندفه باید باشه.پس فرقی نکرد تا حالا دو منجی رو میخوان بزنن که چی در بیاد حالا. خطر یک. پادشاهی مسیح. برای کی؟ خطر دو پادشاهی یا قدرت رسیدن مهدی برای کی؟ خطر داره و قراره این به چه امری هر دو ضربه یا فکر پادشاهی به کجا ضرر داره.میاد رو مبحث منجی سوشیانت ایندفه باید خود زرتشت شخصیتی بشه که اول از ذهن ایرانی به ذهن غیر ایرانی تبدیل بشه. و در پروسه بعد ی خاموش این درگیری دو سمته بشه که زرتشت یک غیر ایرانی بشه. و بعد چرا حالا سوشیانت.احتمال ضریب اضافه شدن به یک منجی میدهند. میگند اگه زرتشت خودش نباشه نیاد یک نفره که سوشیانته.نباید این اضافه بشه.
بودائیان زیاد مد نظرشون نیست دلیل داره وضعیت رسانه ای و دوری رسانه بعضان نه همه آنها قشر شناسی آنها.اونم نوع دیگه کنترل میکنن.
حالا پروسه رو میارن رو احتمالات و حتی رو شناخت از نوع علم تقریبا به اصل رسیدن.علم غیر الهی. ضریب خطا یا نزدیک به آن.باید منجی ها به نحوه بسیار شرارت انگیز حذف بشن. هر گونه که درصد احتمال به نزدیک آن رو نشود و تصور دیگر شود ضریب خطاها ضریب خطر آنها از نوع عملکرد در نیروی ابلیسی آنهاست.
نوعی همیشه در خسران و نقصان هستند و ضرر جمعی. و نوعی اسیر تاریکی.پس رو به منجی سازی هم میاورند منجی های عجیب.برای اونم ترور شخصیتی فرض قبول آن منجی.مثلان نوعی تمسخر عجیب در اینری کریستو و افراد غیر واقعی.که این شخصیت هارا یا اگر شد افسانه ای کنند. نشد بگند بودند یا جنون داشتند.هر جورم شده برسند به نتیجه.
حالا اینم باز چون برای امورات مسائل دیگرست.نوعی قلمداد بشه که یا افسانه ای بودند. یا اگرم بودند چی شده. یا اگرم هستند.حذف بشند. اگرم نشد برای اونها جایگزین کنند. اونم فاجعه.شخصیت های حتی علم نداشته افرادی که احتمال بدهند نوعی به آن تاریخ ذهن دارند.مثال البته مثلان فکر کنند شخصی باراباس بوده بشه مسیح مثاله اما نه دور.شخصی ذهن همان زمان شخص دیگر.خود مسیح هم اگر بتونن بشه دجال. منجی های دیگه هم اگه شد پیاده کنن دجال نشد بشه. ضد مسیح باز ضریب تقابل بشه دجال.یا بشه یک نفرو دجال کنن بگند واقعیت داره. در حالی که دجال واقعیت همان چرخه هست.چرخه ای که ثروت دست اونه. و منافع مشترک با یک چرخش دارند.حالا اگه شد بین آن اول ذهن سازی کنند شخصیت سازی هایی بشه. و حالا هر سمت برای یک مثل.کاری.در واقع باید توبه کنن ها. نمیدانند.چون اصلان نمیخواهند ماده رو رها کنند.ماده دلپذیر کامل برایشان شده.یا در چرخه خطر له شدن.هر جور شده با هر نوع امری یا زمان تلف کنند.یا قضیه رد بشه. اما خب اینها علم زمینی دارند علم ممنوعه کار میکنند و علم و اون مثل دست خدا. و زمانبندی خدا دستشان نیست دیگه. پس مسئله بسیار پیچیده.در عین حال از تک چشم یونان تلفیق انسانها عجیب حالا نوعی مریضی خاص بوده. آمیخته شه. با کتاب مقدسو هر نوع حدیث. امر که اینها حدیث ها هم چه میگوید چی بوده برسند به نتیجه اضافات و تحریفات و اموراتی که فکر کنند خدا را میتوانند شکست دهند. و سلطنت ابلیس در تمام بشریت جاری بشه. و ماده صرف. یک زندگی وحشتناک بیرحم. کامل تاریکی بشه.