پس ذهن درست و درست اندیش که شعار درست بدهد. مثال زرتشت که گفت بخوانید خوب نبود یعنی تمیز شما از ذهن قبول نکرد ببندید یا اصلان نپذیرید. این نمونه شخصیت درست هست. بخوانید. بیندیشید. تشخیص دهید. قبول کنید یا نکنید. نمیگه بزور بخوان بزور بفهم. بزور قبول کن. همین که هست.
یک نوع احترام به عقاید هست.حتی عقیده ی خام بدون هیچ ذهنیتی از قرار گرفتن راهی.
اگر کسی شعار اینگونه دهد و آزاد اندیش بداند و بعد عقاید دیگران را مسخره کنند.که به خواسته خود رسند. یا زور گویند.و ادعا کنند. سمت که هیچ صد پله فاصله باید گرفت. با همان روش زور فقط ما درست میگوییم میشود که یک بلبشویی میشود که سنگ روی سنگ قرار نمیگیرد.
با من فرقی داری کشته بشو. با من فرق داری.زور من بیشترست کشته بشو. حیات وحشی که جای خرد دانایی زور میشود.
در این فکر تهمت.بدگویی.غیبت.کشتار.همه چی حکم آدمی میگیرد نه حکم خدایی.
میشود آنچه در شکم دام ها هست مختص مردان هست نهزنان. حکم آدمی منافع میدهد.
اگر کسی دین شناسی بداند مثال زده را دقیق میفهمد مال کدام کتاب هست.
باید از اذهانی دور شد که حرف و عمل یکی نیست.احترام عقاید. یعنی خداوند را دوست داشته باشیم با خرد خود و دانایی اتصال آن موقع طرف برای عبادت خدا میدود تا مکانی یابد طبق دین خود عبادت کند.عاشق هست. دیگر دنبا وصل شدن با عبادت میرود.حالا زور کن بگو برو عبادت کن عبادت هست منتها عشق نیست. حس معنوی ندارد.
حالا آیا بد دهنی خوبست خیر بد دهنی صفات تاریکی هست.آیا خشونت خوبست صفات تاریکیست.آیا خشن بودن خوبست خیر.پس دفاع چه میگوید؟
دفاع یعنی طبق آنچه در دین تعریف شده عمل میکنند.مثال به شخصی حمله بشود هیچ وسیله دفاعی نداشته باشد جز اتصال خدا.مثال باغی که مسیح در آن بود حمله کردند با چوپ سلاحو تجهیزات کلی سرباز و نیرو با رییس سربازان رومی.حمله شد پطرس شمشیر کشید زد خیلیاشونو گوش رییس را هم برید آنچنان که از پیکره ماده رها شد.مسیح گل را بر هم کرد و بر گوش زد و اتصال به بدن ماده شد و گوش سالم شد.
پطرس شمشیر داشت.آنها دیگر نداشتند فرار کردند. اینجا میگویند لوقا از تهیه سلاح تهیه کنید را امری از تفسیر موعظه سلاح کلام میگویند.چون مسیح در اسلام پیامبر رحمت مهربانی هست. خب در اسلام پیامبر اسلام را هم رحمت میخوانند اما جنگ میکردند با آنهایی که حمله میکردند.اینجا طبق شریعت خود عمل میکردند.
در تورات از جنگ و دفاع زیاد هست.
خب یوحنا که داخل باغ بود زد به فرارو رسید به خانه مریم مقدس در دل تاریکی رفت و گفت عیسی را دستگیر کردند. پطرسم که زد هیچکسم زورش به پطرس نرسید.
جز آنکه مسیح گفت پطرس بنداز سلاحو هر کی سلاح کشد در همین راه کشته میشود.سلاحو که انداخت. گروهی ریختند پطرس را بگیرند.که اولویت دستگیری بر مسیح امکان رفتن پطرس را فراهم کرد و عیسی را دستگیر کردندو از صخره پرت میکردند با زنجیر بسته به بدن نحیف او.یکجا در مصائب میفتد پایین یهودا میبیند مخفی شده بوده فرار میکند.
در اسلام گفته میشود مسیح را نه کشتند نه به دار آویختند بلکه مشتبه شد.ریز جزئیات دستگیری تا محکامه را نمیدهد یا تصلیب دقیق و مسیر اندوه را فقط به همین میزان مشتبه شد.و او را خداوند برگرفت و به آسمان برد از کفار نجات داد.خب چون مسئله در انجیل های مرقس. متی.لوقا.یوحنا 4 انجیل روایت تصلیب میگوید مسیحیان تصلیب عیسی را قبول دارند.
رستاخیز هم در کتاب انجیل هست آن را هم قبول دارند.که عیسی سه روز بعد تصلیب از قبر به وسیله دوفرشته از آن مکان دفن به صورت آن زمان سنگ بزرگ کنار رفت و زنده بیرون آمد.و چهل روز بود و به آسمان رفت.
این اختلاف و چالش بین مسیحیت و اسلام.مسیحیان مسلمانان سر تثلیث.سر تصلیب هست.حالا احکام کتب هم با هم فرق دارد. در اسلام شراب حرام هست.آن هم نه از اول.جایی کلان حرام میشود.چه رفتاری کردند که آن بقول مفسرین که میگویند آب میوه خوشمزه.که حالا مست کننده هم باشد.چه آبمیوه مست کننده ای بوده؟!
حالا در انجیل اولین معجزه در یک مراسم قدح ها را پر کنید آب ریختند و تبدیل به شراب شد و شراب برای مسیحیان که میخورند و آنها که میگویند شراب و اینها نه.باز باید دید چگونه دو شکل مخالف هست. البته بیشتر بین مسلمانان مسیحی شده میگویند.خارج از کشور دوری جستن از مواردی.در موعظه.که بعضان خارج نشینان مسیحی که قبول پناهندگی و اقامت در کشور آنها را دادند روی رفتن کلیسا رفتن و عقاید نوکیشان و موعظه گران میگویند فلان اشخاص مسیحی نیستند.بلکه مبشر اسلام در پوشش مسیحی هستند یا اصلان مسیحی نیستند برای گرفتن پناهندگی بر میگردانند بعضی افراد را.چون میگند یک اسلام مسیحی را جا میندازند.یا حتی شاگردان یهوه را نوعی اسلام مسیحی میدانند.چون میگویند آنجا خارج هست و اینها در خارج که آزاد هستند چرا رفتار اسلامی گرایی مسیحیتی دارند.
پس در دین کشورهای اروپایی که اقلیت نیستند بلکه اکثریتی هستند و اقلیت هم هستند.یعنی اکثر آنها مسیحی اقلیت یهودی مسلمان و ادیان هستند.میشود از جمعیت دین شناسی در کشورها فهمید.
پس اینگونه هست که جهان در هر کشوری نوعی جمعیت ها پراکنده یا هر کشوری نوعی با هم باز فرق دارند.
خب طبق تعریف از روح القدس.ما کلمه روح-القدس را داریم.شخصیتی که احساس دارد.شکل پذیر هست.اتحاد میکند. مهربانی بسیار زیاد دارد.
در مسیحیت تثلیثی میاورند در رکن سوم قرار میدهند.و خدا مینامند در اسلام رد میشود و میگوید باز ایستید و بدانید خداوند واحد هست.و این شرک خوانده میشود که غیر خدا به دوم شخص گویند خدا و رکن سوم گویند خدا.و قرآن طبق فرمایش میفرماید عیسی مسیح پیامبر بود.مسیح هم گفته نبی در وطن و خانه خود بی حرمت باشد .این یعنی طبق انجیل یوحنا باز تعریف دگر دارد .میگوید عیسی شکل انسان شد و میان ما ساکن شد.
یعنی شکل در رحم مریم بطن مریم قرار گرفت و قبل جبرئیل پیام را به مریم داد. و روح القدس عیسی را در رحم مریم قرار داد.
مریم باکره و یوسف نجار وسیله بودند تا عیسی طبق یک مکانیزم از طرف خداوند توسط روح القدس در رحم مریم قرار گیرد.در قرآن تشبیه به آدم میکند که چون خدا خواست شد.آدم هم پدر و مادر ندارد.چون خدا خواست آدم بشود اولین و به مثال پدر بشر شد. اما پدر بشر آدم چگونه پدری هست. اولین پدر بشریت که انسان ها با زاد و لد و تولید مثل از آن پدر بشری تولید مثل از فرزند او دو هابیلیان قابیلیان شد.پس آدم پدر بشریت هم علت دارد.علت آن خداست که گفت آدم از گل ساخته شو و روح دمیده شد و آدم شد.و حوا جفت مرد و زن.چون خود نگفتند ما بوجود آئیم و همان لحظه بشود وابسته به علت دیگرند.همان خدا که گفت بشود شد.
خب در اسلام سه خدایی شرک هست.پیامبر اسلام یک خدا را تعریف کرده الله به عربی به فارسی خدا.میگویند در اسلام عیسی روح الله.
اتفاقا روح القدس در قرآن هست.مسیحیان تثلیثی طبق تایید شورای الهیدانان مسیحیت یک تعریف از این مسئله دارند به نام پدر پسر روح القدس.
و میگویند هر سه خدا هستند اما خداوند واحد هست.یعنی تعریفی که مسیحیان تثلیثی میدهند اینست که خدا یک هست اما در سه هست که هر سه خدا هستند.
خب در زمان پیامبر اسلام که تثلیث هنوز نبوده.یحیی تمعید دهنده میگوید روح را دیدم به شکل پرنده ای آمد و در عیسی قرار گرفت.
شکل پرنده شکل نمادین روح القدس هست.یعنی شکلی از آنچه مثل پرنده تشبیه شده. شباهت به آن دارد. اما آن پرنده تعریف آنچه انسان بخواهد تعریف کند از آنچه بتواند بگوید.
مصریان باستان این تعریف شکل پرنده را عقاب سر میدانستند.میگفتند خدا سری شبیه عقاب دارد. و همان خداوند هست.این تعریف مصریان باستان بسیار قدیم در سنگ های شکل کشیده آنها از موجودی بالدار با سر عقاب هست.
چون روح القدس در بدن مینشیند قابلیت افزانتر پیدا میکند شکل دارد صورت دارد.و خداوند نادیدنی هست. و صورت ندارد.چون کسی خدا را ندیده هست. علت نداشتن صورت شکل هست.آیا؟
در تورات ما انسان را خلق کردیم به شکل خودمان بصورت معنوی.در قرآن پیامبر خداوند را غیر قابل روئت یا همان بدون صورت یعنی نوعی بسیار معنوی کامله از امری از لطافت و شکل ناپذیر میداند.الله تعریف شده در اسلام.خداوندی هست که قدرت عظیم دارد.چون اراده کند انجام میشود.در مصریان باستان آنگونه. در زرتشتیان اهورامزدا دانای کل و خرد و دانایی بسیار زیاد همان عظمت خداوند.در مسیحیت تثلیثی واحد هست اما در سه شخص هست.خب رکن اول خدا همان پدر مینامند.پسر. روح القدس.در اسلام خداوند زن ندارد که بچه داشته باشد.باکره بودن مریم تایید.و البته با روح القدس نیرو بخشیدیم به عیسی بن مریم.
در مسیحیت تعریف آن قدرت انجام هر کاری را دارم در آنکه مرا نیرو میبخشد.
این مکانیزم را در نیرو از آنچه عیسی در عنوان پدر تعریف میکند مینامند. خب اگر پدر خدا هست. خب خدا نیرو میبخشد.به عیسی منتها در مکانیزم تثلیث از سه در عمل با هم.و چون روح القدس در اسلام همان تعریف نیرو میبخشد را دارد.یک امر اینکه اول جبرئیل خبر داد به مریم مقدس بعد روح القدس آمد. این دو یک نیستند. چون طبق وحی به پیامبر جبرئیل نازل شد.و گفت.و پیامبر منشور بر قلب ذهن شد و کاتبان وحی نوشتند.اینکه بخواهد حافظه قوی شود و آن نزول آیات در آن بماند.نیاز به امر معجزه دارد.یا نوعی عمل کننده در ذهن که از یاد نرود.و آنچه وحی میشود جبرئیل نازل شد قرار نگرفت در بدن. نازل یعنی حالا در هر ارتفاع و نوع قرار گرفتن بگوید پیامبر تکلم فرشته جبرئیل را بشنود و خاطر سپارد کاتبان بنویسند.خود نزول یدفه نبوده.
اما روح القدس قرار میگیرد.همان لطافت را دارد که بتواند قرار گیرد.منتها شکل پذیر هست.حتی چهره میکشند.همراه با شکل پرنده شکلی.این پرنده شکل و بال در مصر باستان میکشیدند. منتها صورت انسانی نمیکشیدند برای آنچه خدا میخواندند.
این نیاز به تعریف شکل از روح القدس. و فرشتگان دارد.برای همین در اسلام روح القدس را هم عالمان فرشته میدانند و البته اختلاف نظر بر سر اینکه جبرئیل همان روح القدس هست دارند.که کتاب مقدس امر دیگر میگوید. اول جبرئیل آمد بعد روح القدس.
یعنی خداوند طبق تعریف تثلیث واحد هست.منتها طبق تعریف اسلام هم واحد هست. و روح الله همان روح و خدا نوعی روح خدا بر او هست.که روح خدا خود خدا نیست. بلکه روح القدس هست. که بر همان روح یهوه.که یهودیان مخفف. ی.ه .و.ه /ه. ا.ش.م/برای آن احترام فراوان دارند. یعنی یهوه.و روح را بر داوود و بر شائول روح مسح آمد مسیحا شدند.در تورات گفته میشود برای خدا شکل در نظر نگیرید در آسمان و شکل صورت نظر نگیرید. نمیگوید برای روح یهوه.برای خدا.یهوه.نامند عبری.یا جایی یهوه صبایوت.خداوند یعقوب و...خدای همگان.پس از تورات به امر خداشناسی در مزامیر یهودیان آشنا هستند با روح مسیحایی.روح یهوه. روح القدس.فقط چون عبری گفته میشود و در اسلام عربی.اگر زبان شناسی حداقلی نباشد امری دیگر به نظر می آید. ولی الله-خدا-یهوه-خدا /عربی و عبری/
اما نه داوود به فرمان خدا مرده زنده کرد و نه شائول که کاری کند.جز رفتار تا زمان بودن روح مسیحایی خوب بود ترک کرد روح شد شائولی که دیگر روح مسیحایی نداشت و حسادت با پچ پچ اطرافیان از بد گفتن از داوود در او شکل گرفت.که خطری دید داوود را.بر قدرت.
اینکه میگویند امام زمان عج را روح القدس تایید میکند.حتی با وجود آنکه نرجس مسلمان شده بوده. امکان ندارد کسی مسیحی باشد و بگوید تمعید گرفتم روح القدس به میزان نداشته باشد. مگر مسیحی نما باشد.که روح او را ترک کند.یا اصلان به همان میزان نشیند.چون منجی در اسلام از دو طرف اسلام و مسیحیت دارد به پطرس طبق آنچه از تداوم آن میرسد.سلسله نسب یک سلسله رومی.خب پطرس کجا شهید شد.وارونه به صلیبش کردند.او بعد از رسیدن به شهر رم و بشارت انجیل، توسط سربازان امپراطور نرون دستگیر و شکنجه شد و وارونه به صلیب کشیده شد.یعنی بر عکس به صلیب بستند سر به سمت پایین پا به سمت بالا و میخ زدند و شهیدش کردند. در رم.
اما این تایید باید دو سمته باشد جبرئیل و روح القدس.
ندای آسمانی میتواند نعمت یا عذاب هم بشود.اتمام حجت.و صدایی که همگان عالم میشنوند.آنچنان به ترسیم آن که پرنده ای بالای سرشان نشسته خشکشان میزند.خب تعریف پرنده را که گفتیم. خشکشان میزند. صدایی هست که تعریف آن از همان روح هست.که مثال شکلی پرنده خشکشان میزند. ندا دهنده هست.
این صدا را به زبان های مختلف دریافت میکنند. خب روح القدس بر رسولان قرار گرفت به زبان های مختلف تکلم میکردند مسخره میکردنشان میگفتند از شراب تازه مست شدند.تکلم غیر نمیفهمیدند.زبان شناسی کنگ.ولی وقتی میگوید به زبان های مختلف یعنی هر کسی چه در آفریقا. چه در آسیا. چه در غرب. اروپا به همان زبان میشنود.
در تفاسیر ندای آسمانی را خیریت شناخت و صیحه را حتی عذاب هم میدانند.دو تعریف تفسیری ندا صیحه.خب روح القدس مهربان ندا را میدهد.اما چه میشود ندا و صیحه اینگونه تعریف دوگانه خیریت و عذاب در هم میگیرد.
مسیح در کتاب مقدس میگوید انجیل کسی پسر را نمیشناسد غیر پدر و برای هر کسی بخواهد یعنی صلاح بداند مکشوف میکند.امکان شناخت.
پدر-خدا-پسر خوانده نوعی تعریف تثلیثی از انجیل یوحنا به شکل انسان شد.تعریف از زنجیره در سه از روح.چون روح شکل پذیرهست.لطافت روح .از نشات الهی .در تعریف در ادیان فرق دارد.
جایی شرک.جایی تثلیث.جایی در یهودیت باز هم شرک.در زرتشتیان تعریف در اهورا مزدا هست.و آنچه از کتیبه های باستان میشود پیدا کرد.تا آنچه زرتشت تکمیل آن را آن زمان داد.که حیف خیلی از آن در جنگی سوزانده شده و آنچه مانده همان هست که امروزه از آن موعظه و تعریف از اوستا دارند.که اضافات آن را در زمانی میدانند چالش سر همینم هست. و گات ها را مستقیم با عنوان سروده های زرتشت در نثر آن میدانند.
پس روح القدس شناسی مهم هست از آن لحاظ که مسیح شناسی مهم هست و خداشناسی مهم هست تا فهم همه امورات به درستی باز شود و در کتب تعریفات با آن شناخت تفکر شود.
پس آیه ای در قرآن هست.که اگر بخواهد خداوند همه را میبرد و خلقی نو میاورد.همانگونه که این آیه در کامل آن هست. یعنی خداوند اگر بخواهد و تصمیم بگیرد دانایی او خلقت جدیدی ایجاد میکند.اما اگر این عمل شود حتما با دانایی خدا و رحمت او هست. اگر شود یعنی دیگر این حیات مورد قبول خداوند نیست حیات انسان مثال انسانها را ببرد خلقی دیگر بیاورد.مثال ببرد آیا روح که ذات الهی هست .چون پدر و مادر در عمل زناشویی بچه را میاورند.علت وابسته به علت هستند. طبق مکانیزم بشری در خلقت آفریده شدند. وابسته به انجام عمل زناشویی هستند. نمیتوانند گویند فرزند باش همان لحظه فرزند باشد.وابسته به انجام.و خلقت. و خود قبل آن از پدر و مادر هستند.
نمیتوانند خود بدون وابستگی به آنچه باید عمل کنند در جانداران دیگر با همان عمل. منتها میزان آن در انسان تکامل آن هست باید وابسته به تعریف باشد.نه خود لحظه.و باز نیاز به پزشک و تخصص رشته مامایی و دکتر قدیم نوع قابله یا شخص وارد بوده به این امور انجام میشود.مثال کودکی از جهان پیرامون شکم مادر بیرون آید.جهان نوزاد و جنین شکل گرفته خود در علم یک امر بسیار جالب و برای بشریت جالب هست. انتقال نوزاد به این جهان ماده.
پس خداوند کار عبث و بیهوده نمیکند.خداوند هر کار و عمل در جهان را با هدف خلقت کرده. انسان گل بد بو لجن مانند از نوع شکل گرفته از گل متعفن در چه روحی هست که وقتی بمیرد متعفن شود یا وقتی روح خارج شود بدن مثل مجسمه بیجان گلی میشود.روح هست حیات او و جسم پوشش زندگی او.چون وابسته به علت دیگرست برای زیستن و بدن ماده علت زیستن در عالم ماده هست.
باز نیاز به انتقال دارد. حالا دکتر و تیم پزشکی نیست. اینجا فرشته مقرب درگاه الهی و فرشتگان تحت امر ملک الموت هستند که عمل میکنند و راهنماها تا انتقال هر کدام ماموریت دارند تا انسان را به دریچه انتقال به عالم روح ببرند.باز هم علت و باز هم نیاز هست.آنها هم طبق آنچه تعریف دارد عمل میکنند.
پس انسان عقل مدار با تفکر و مهربان و دلسوز میشود .دلسوزی او همان نشات گرفته از صفات الهی نسبت به مخلوقات خداست.
خداوند بندگانش را دوست دارد .اگر این صفت در انسان روشن شود او هم بندگان خدا را دوست خواهد داشت.
خداوند دانایی کل هست صفات آن درون انسان دانایی در علم آموختن یاد گیری و تکمیل تفکر هست در میزان تکمیل شدن نسبت به همان میزانی که خدا قرار داده در انسان.
خداوند عیب پوش و بخشنده هست.صفات آن درون انسان دوری از غیبت و بدگویی و حفظ آبروی دیگران هست.
خداوند مهربان هست.خداوند عادل هست. خداوند غضب کننده تادیب کننده هست.دانای کل نسبت به همان میزان تادیب و غضب هست.چون میداند دانای کل هست میتواند و هر آنچه اراده کند صورت میگیرد و انجام میپذیرد.بخواهد همان لحظه عمل میکند.علت نمیخواهد.چون اراده کند چیزی بشود همان لحظه میشود.دانایی کل یعنی قدرت دارد در چیزی بگوید باشد میشود.وابسته به علت دیگر نیست.خود عمل کننده بدون کمک گرفتن از کسی یا بالاتر هست چون خود بالاترین هست.
پس در خلقت انسان یا همان آدم و حوا چون خواست شد.جهان را درست کند چون خواست شد.جهان تنها زمین نیست کل سیارات کره ها و آن همه در علم نجوم.چون خواست شد.
عالم روح بعد موت انسان و هر نوع روح یا آنچه باید انتقال پیدا کند.و باید انتقال پیدا کند.هر نوع روح خود نشات گرفته از آنچه جان دارد.و باید انتقال کند. نسبت به این مسئله اختلاف نظر و چالش هست.که آیا فقط انسان انتقال میکند یا موجودات انتقال میکنند. چه نوع موجوداتی جاندار یا در طبیعت جاندار و حیات دار یک درخت آنچنان دور حیاتی دارد که وقتی از بالا با علم امروزی یافتند دور تا دور آن دایره حیات و پرتو حیات هست.
پس خداوند بسیار قدرتمند هست. و اگر تادیب کند و غضب درست انجام میدهد.چون چرایی. علت.چگونه شده. چه شده. ثانیه به ثانیه دقیقه و ریز آن را میداند.