پس انسان عقل مدار با تفکر و مهربان و دلسوز میشود .دلسوزی او همان نشات گرفته از صفات الهی نسبت به مخلوقات خداست.
خداوند بندگانش را دوست دارد .اگر این صفت در انسان روشن شود او هم بندگان خدا را دوست خواهد داشت.
خداوند دانایی کل هست صفات آن درون انسان دانایی در علم آموختن یاد گیری و تکمیل تفکر هست در میزان تکمیل شدن نسبت به همان میزانی که خدا قرار داده در انسان.
خداوند عیب پوش و بخشنده هست.صفات آن درون انسان دوری از غیبت و بدگویی و حفظ آبروی دیگران هست.
خداوند مهربان هست.خداوند عادل هست. خداوند غضب کننده تادیب کننده هست.دانای کل نسبت به همان میزان تادیب و غضب هست.چون میداند دانای کل هست میتواند و هر آنچه اراده کند صورت میگیرد و انجام میپذیرد.بخواهد همان لحظه عمل میکند.علت نمیخواهد.چون اراده کند چیزی بشود همان لحظه میشود.دانایی کل یعنی قدرت دارد در چیزی بگوید باشد میشود.وابسته به علت دیگر نیست.خود عمل کننده بدون کمک گرفتن از کسی یا بالاتر هست چون خود بالاترین هست.
پس در خلقت انسان یا همان آدم و حوا چون خواست شد.جهان را درست کند چون خواست شد.جهان تنها زمین نیست کل سیارات کره ها و آن همه در علم نجوم.چون خواست شد.
عالم روح بعد موت انسان و هر نوع روح یا آنچه باید انتقال پیدا کند.و باید انتقال پیدا کند.هر نوع روح خود نشات گرفته از آنچه جان دارد.و باید انتقال کند. نسبت به این مسئله اختلاف نظر و چالش هست.که آیا فقط انسان انتقال میکند یا موجودات انتقال میکنند. چه نوع موجوداتی جاندار یا در طبیعت جاندار و حیات دار یک درخت آنچنان دور حیاتی دارد که وقتی از بالا با علم امروزی یافتند دور تا دور آن دایره حیات و پرتو حیات هست.
پس خداوند بسیار قدرتمند هست. و اگر تادیب کند و غضب درست انجام میدهد.چون چرایی. علت.چگونه شده. چه شده. ثانیه به ثانیه دقیقه و ریز آن را میداند.