بر اساس آیه دوم و سوم فصل اول کتاب پیدایش روح خدا (روح القدس) به همراه خدای پدر و کلام زنده خدا (عیسی مسیح) در زمان پیدایش هستی حضور داشتهاند و هر سه یک ذات هستند و لذا روحالقُدُس به همین ترتیب شخصیت سوم تثلیث و خدا است. مسیحیان ایمان دارند که خدا در ذات خود واحد است، اما در عین حال، همواره در عین ذات واحد، در سه شخصیت وجود دارد که هر سه کاملاً خدا هستند.
بین خدا و دین رابطه مستقیمی برقرار نیست و افرادی بیدین هستند که همزمان با بیدینی به خدا معتقدند به این افراد دئیست گفته میشود. همچنین ادیانی وجود دارند که پیروانشان معتقد به وجود خدا نیستند، بودیسم و بسیاری از ادیان آسیای شرقی از این گونه هستند. اگر فردی به خدا اعتقاد نداشته باشد به او بی خدا یا خدانشناس میگویند و اگر کسی به وجود خدا معتقد باشد او را خداباور یا خداشناس میخوانند. البته بین اعتقاد به توحید یا وحدانیت خداوند (یکتاپرستی) و اعتقاد به وجود خداوند (خداپرستی) تفاوت وجود دارد.
ارسطو بر خلاف ادیان توحیدی خدا را علت فاعلی جهان نمیدانست چون ماده و عالم را ازلی میدانست، به آفرینش و معاد مورد نظر ادیان الهی اعتقاد نداشت، خدای او فقط به خود و کلیات میاندیشید و به انسان توجه نداشت، او صرفاً علت غایی جهان است و جهان و انسان به شوق او حرکت میکنند و حتی گاه میخواهند همانند او شوند.[۲۴] افلاطون معتقد بود که نه مفهومی از خداوند هست و نه دانشی برای شناخت او. پیدا کردن صانع و سازندهٔ جهان دشوار است و امکان ندارد بتوانیم او را وصفی کنیم که برای همه قابل فهم باشد.[۲۴] ایمانوئل کانت نیز دربارهٔ خدا گفتهاست: وجود خدا به وسیلهٔ عقل قابل اثبات و رد نیست.[۲۴] گئورگ ویلهلم فریدریش هگل با اینکه وارث کانت میباشد اما دیدگاه نوینی را ارائه میدهد. به اعتقاد وی خدا از سنخ سایر موجودات نیست و کسی که بخواهد الوهیت را درک کند باید روحش متعالی باشد.[۲۵] ابن سینا با استفاده از وجودشناسی، خداشناسی را مطرح میکند و برای اثبات خدا استدلالی مبتنی بر وجودشناسی بیان میکند. اصل مهم وجودی او تمایز میان وجود و ماهیت است. بر اساس این تمایز، موجودات به دو قسم واجب و ممکن تقسیم میشوند.[۲۶]
آئین یهودیان نیز جزو قدیمیترین ادیان توحیدی محسوب میشود. در عهد عتیق خداوند با نامهایی از جمله «یَهُوَه»، «ایل» و «اِلوهیم» خوانده شدهاست. در این کتاب خداوند با صفات کمالیه و توحیدی همچون واحد، قادر مطلق، عالم، مهربان، آمرزنده، ازلی و ابدی معرفی شدهاست. در تورات به جنبهٔ تعالی و برتری خدا، دستنیافتنی بودن او، و وصفناپذیر بودن او اشاره شدهاست؛ مثلاً در کتاب خروج، خدا به موسی میگوید نمیتواند او را ببیند زیرا انسان نمیتواند اورا ببیند و زنده بماند (خروج ۲۰:۲۳) یا در کتاب مزامیر از زبان داوود میگوید که هیچ خدایی میان خدایان مانند تو نیست و هیچ کاری هم مثل کار تو نیست (مزامیز ۸۶:۹). از سوی دیگر در کتاب یهودیان خداوند با صفاتی بشرگونه توصیف شدهاست و به او نسبتهای پشیمانی، ناراحتی، یادآوری، عدم علم، همشکل بودن با انسان، داشتن اعمال و جوارح انسانی داده شدهاست. البته بعضی از دانشمندان و علمای یهودی مانند موسی بن میمون در توجیه این مسائل گفتهاند که منظور از سوار شدن خدا در عهد عتیق به معنای استیلا و برتری میباشد.
خدا در مزدیسنا به نام اهورامزدا یاد میشود که از نظر لغوی به معنای خدای خردمند است و نظر غالب بر این است که زرتشت خدایان متعدد را رد میکرد و دعوت به یکتاپرستی میکرد. البته در این باره میان محققان اختلاف نظر نیز وجود دارد. برخی معتقدند که زرتشت به دوخدایی (ثنویت) یا دوئالیسم اعتقاد داشته که عبارت از اهورامزدا و اهریمن است و برخی معتقدند وی به خدایان متعدد اعتقاد داشته.[۱۶][۱۷] بههرحال تعدادی از متون باقیمانده از دوران ایران باستان با عبارت «خدای بزرگ اهورامزدا» آغاز میشود (به عنوان مثال سنگنوشتهٔ داریوش یکم در نقش رستم). به عقیدهٔ مری بویس زرتشت قدیمیترین پیامبری است که دربارهٔ معاد و روز حساب صحبت کردهاست، البته در این باره اشارهای به جزئیات معاد نشدهاست.[۱۸] علاوه بر اوستا کتاب مقدس زرتشتیان در سایر متون قدیم ایران نیز خدا درج شدهاست. در ارداویرافنامه خدا بصورت نور توصیف شده که دارای تن و جسم مادی نیست: چه روشنی دیدم و جسم ندیدم و صدایی شنیدم و دانستم که این خداست، و در هرمزدیشت خدا خود را به عنوان خدای دانا و توانا و مغلوب نشدنی و درمانگر و نگهبان و آفریدگار توصیف میکند.