به نام خدا
آنچه انسان را اشرف مخلوقات خدا کرد عقل و تفکر او بود.و کامل شدنش نسبت به سایر موجودات و مخلوقات عقل و تکمیل ژن های او بود.در تفکر او هست که انسان عقل مدار و دانا.با دانایی خویش.با عقل خویش.با تفکر خویش هست که میتواند احترام به عقاید دیگران گذارد. با ادب خویش هست که میتواند با ادب و احترام رفتار کند.کلام گفتاریش.کلام درونیش از مهربانی بشود.انسان مهربان انسان با ادب انسان با رفتار درست و کلام درست و تفکر درست هست که مورد رضایت خدا و بشریت عقل مدار از ارزیابی قرار میگیرد.آیا انسان خشن.بی ادب.بدون عقل مداری و با رفتار تند و گفتار نادرست میتواند الگو بشود برای بشریت.میتواند تاثیر گذار شود.خشونت رفتاری گفتاری کلامی.نمیتواند الگو باشد.بلکه بشریت آن را الگوی منفی و خداوند درنده خویی و زشت گفتاری و تفکر بر اینکه عقیده دیگری مخالف من هست. مثال دینی یا هر امری که شخص با آن شناخته میشود و در یک طیف تعریف شده قرار میگیرد بتازد و کلام و خشونت و بد رفتاری و تند خویی کند.بلکه انسان عقل مدار گفتگو میکند و گفتمان میکند و قرارم نیست با پتک فکری فکرش را به دیگری انتقال دهد بلکه دو طرف عقاید خود را میگویند با استدلال های خود و نتیجه به مخاطب و شنوایی و دانایی و تشخیص آنها واگذار میشود.اینست انسان والا در حیوانات درنده جای صحبت حمله به هم میکنند تا تکه غذایی بردارند نمیایند صحبت کنند و بگویند غذا را مثلان با هم تقسیم کنیم. تعریف نشده.اگرم اتفاق افتد که مهربانی با هم کنند.این بسیار جالب بر مخاطب قرار میگیرد.هست کلیپ محبت به هم حیوانات هست. مورد توجه قرار میگیرد. تعریف ذات و میزان عقل و فکر و ژن ها متفاوت هست در حیوانات مثال دید رنگی هست. مثال آن در شناخت هست.اما ذات و رفتاری انسان در تکامل هست در این تکامل هست که عقل. بینایی.قلب. تفکر همه در یک سیستم مغزی پیشرفته با آن حافظه میزان ذخیره فکری حالا ضریب هوشی متفاوت هست.این انسان اگر رفتار خوب کند و صفات الهی خداوند را درونش زنده کند به چه الگویی میتواند برای بشریت تبدیل شود غیر آن صفات ابلیس را درونش زنده کند چه میتواند بشود برای عبرت و حتی بشریت عقل مدار قضاوت صحیح بکند که آدم بدرفتار بد گفتار بد کردار و خشن و تند خویی همراه با پتک غرور تفکر من صحیح هست چه میتواند الگو شود بر عکس فکر پس میزند.
هر کتبی به شرط علم بر کتب و توکل بر خداوند میتواند بازگشای مسائل شود.همچنان که بعضی مسائل میتواند کوه را از هم بپاشاند ببینید چگونه میشود که برگ را تکان نمیدهد. این هست زمان نوح انگیز تاریخ.که در آنچه میتواند موج را در هم شکند فکر را حرکت ندهد.زیرا زمانهای نوح انگیز زمانهای تسلط بر افکار و فکر ها در جهانست. علم کتاب علمی حاصله از روح بر انسان هست.اگر کسی فرم شکل فرشتگان را نداند یا روح القدس را نشناسد یا نشانه نشناسد. یا نماد نشناسد آیات را فهم نکند گمراه میشود. شناخت حقیقت شناخت پر شدن هست.و اگر دشمنی بر نیکی شود همچنان که آنچه به کوچکان کردید میشود. یعنی ظلم تعدی بر هم.کلام خود را خوار شمردن. کلام را دریافت نکردن.اگر کسی مسیحی باشد.مسیحی با علم نماد و اشکال و حالات مسیحیت در مکشوفات الهی را میشناسد.
اگر کسی مسلمان باشد و منتظر ظهور مهدویت شناسی را میشناسد.مسلمان حقیقی به علم ظهور در پر شدن.
نه به میزان پیامبر اسلام به میزان جبرئیل در تمام قد وحی بلکه در حد همان کلام.اگر جبرئیل نازل شدنیست. به میزان روح القدس.زیرا امر نازل شدنی امر به نبوت میدهد اما امر روح به میزان میدهد. میزان از یک تا صد هست.پنچاه آن اگر بشود پاپی.و بیشتر آن نبوت میدهد.زیر 50 حس آن تمعید و میزان آن از مسح توسط تمعید بر شخص تمعید کننده.بسته به غسل توسط چه شخصی دارد. یکی سموئیل که میگویند یهودیت در ویکی فرشته شکل انسان شد.یکی یحیی نبی.
حالا مثلان شائول مسح شد و مسیحا شد اما چه میزان شد.تاریخ امری بر معجزه بر شائول نمیدهد.اما بر داوود نبی میدهد.بر یحیی نمیدهد اما بر الیاس میدهد. بر الیاس میدهد بر یحیی رسالت تمعید عیسی میدهد.
بر تورات بر خداوند یکتاست ای بنی اسرائیل بر قرآن عیسی به بنی اسرائیل یا امر گفتن در انجیل بشنو ای اسرائیل در تورات هست در انجیل هست.در قرآن ذکر آن در امر گفتن هست.
اگر گوییم عیسی بر آسمان رفت همانگونه رفت می آید مدعیان مسیحیت در جهان پیروان جستند. آیا کلام را نخواندند.یعنی کتاب مقدس را نخواندند.یا شک داشتند.جمعیت مسیحی دنبال یک منجی میروند که مدعی امر مسیح شود مسلم که نمیرود مسلم یا زرتشتی این خبر را مربوط به وعده مسیحیت بر تحقق نشر میدهد.یا نوعی جشن همگام با یک امر اتحاد یا نوعی امر اتفاق مهم.اما مسیحیت جشن اصلی شادی بسیار فراوانتر میکند.منجی جهانی منجی اهداف بسیارست. اگر منجی جهانی باشد جشن جهانی میشود. اگر امر به فقط قومیت یا جمعیت برود نه.فقط نوعی امر بسیار کهن بر 2000 سال تحقق و دیدن عیسی بن مریم مسیحا که خب در امر جالب توجه بر جهانیان میشود.
مثال منجی در اسلام امام زمان عج این جشن بر شیعه بسیار زیاد میشود.بر شاخه ها بسته به اعتقاد آنها به منجی و امر دو دستگی میدهد اما افکار همه مشابه نیست.
پس بر شیعه.و ملت عراق.شیعه دین کدام کشورها هست.مردم در بر اورد منجیشان را کدام میدانند. سوشیانت را زرتشتی ها مبارک و بسیار سودمند دانند.یهودیت روی ماشیح تمرکز دارد. اگر گویید عیسی ماشیح هست به یهودیان.مثال همان مسئله شاخه در اسلام هست.آنها ماشیح را بشر خاکی میدانند که تولد پیدا میکند و نه اینکه از آسمان بیاید بسته به هر دوره میدانند.همچنان که الان در یهود حاخامی را نشان کردند که به ماشیح بر علم تورات میدانند.حاخام ها و ریش سفیدان یهود روی آن تمرکز دارند.نسبت به این انتخاب تسلط بر کتاب تورات. پاسخ گویی علوم تسلطی بر تورات و مسائل و کتاب هایی هست از همان یهود بر امر سوال و جواب های کتاب در تورات غیر کتب آورده.و تسلط کامله تورات شناسی و اوامر مربوط به یهودیت.حالا مسیحا هم کتب را تفسیر میکرد.معجزات تاییدیه آسمانی زمینی هم داشت.اما ماشیح نمیدانند.بنیاد مسیحیت در استان جلیل و نقاط آن.از اورشلیم تا دهات ها و توابع آن تا دور افتاده ترین نقاط رسولان آسیا. تا اروپا. تا مکان های دور دست.امروزه مسیحیت جمعیت زیاد را تشکیل داد.مسئله روی انجیل متی هست و داوری مسیح بر بهشت و جهنم.و روز داوری.این را ربوده شدن آسمان رفتن میدانند.پاروسیا ظهور دوم عیسی مسیح .اما یک سوال این زمان پوشیده یدفه در هر روزی میتواند اتفاق افتد. چون نشانه های پسر انسان هم نمایان شود.آیا این زمان را تشخیص نمیدهید. در کلام.مثالست.یعنی بیاید ایمان را بر زمین خواهد یافت این خیلی حرفه توش.مثال ناگهان یک روز حالا صبح یا شب. عصر یا هر ساعت آن آسمان به خود بیند آن را در آمدن.آمدن یعنی به هر نحوی باز شود حلقوی شود دور بخورد تا پایین مستقیم هر نحوی عیسی بیاید.آیا ایمان را بر زمین خواهد یافت. مال گذشته که تولد یافته عیسی.
هر چند میگفت از آسمان آمدم.میگفتند تو که پدر و مادرت یوسف و مریم و برادرانت و خواهرانت حالا بر شاگردان خواندن هستند.چگونه میگویی از آسمان آمدی.
حالا از آسمان مستقیم.بیاید ایمان را خواهد یافت اگر مال آن زمان بوده که ایمان را جز در عده ای قلیل نیافت. آن هم رسولان و جمعیتی که ایمان آوردند مهم تا انتهای کار بود.والا جمعیت زیاد نان برکت و ماهی و غذای مائده ای.برکت دادن. که گفت برای نان که سیر شدید. وضعیت فقر در آن زمان.کلام میگه.کلامی که مسیحیت به آن ایمان دارند میگه.اگر گفتند مسیح اینجاست یا انجاست باور نکنید.پس مسیح کجاست؟تا باور جهانی شود.آیا در آسمان چهارم هست.آیا در بقول مسیحیان در مراتب بالاتر خیلی بیشتر.اگر گویند در جای خداست که باز با کلام حکم بر امر بسیار فاجعه ای میدهند.اگر در جای خدا پدر آسمانی بنشیند و طبق کلام برابری دهند.که این باز با یک کلام که در جای خدا مینشیند حکم میدهد حداقل شناخت کلام از کتاب مقدس امر بر سقوط میدهد.بر امری.پس حقیقت امر چیست؟
شناخت کلام در تورات و انجیل ذکر آن در قرآن میگوید مسیح در انجیل و ذکر آن در قرآن گفت بشنو ای اسرائیل خداوند خدای ما واحد هست.
بعد هم گویند پولس در کتب گفته اگر مسیح غیر آن که گفت گوید دروغ زده.یا نمیدانم پولس رسول گفته مسیح گفته خداوند و پسر خداوند انجیل اینها.این امر دو حالته میکند. کلام واحد یعنی یک.دو نمیشود واحد.حال سه بر پدر پسر روح القدس با این کلام که در تورات در خداوند یکتاست .یا غیر آن که مسیح عیسی بن مریمی که پولس میگوید غیر آن گوید . یا پولس که خود را فریسی و یهودی میخواند.و روزی از اینکه فریسی یهودی بوده و مسیحی شده که در اتفاق دیدن مسیحا از آسمان گوید.چشم نابینا بینا.نمیدانم آنقدر عظیم دیده در ظاهر شدن که تمام گناهان را به توبه در آورده.و استیفان که حالا در کشته شدنش آن را نظاره پولس یا حتی کشته شدن او توسط او و حالا مرتبط دانستن قتل مسیحیان میدانستند.آیا پولس چه را از چه امری گفته.و چرا پولس حتی تبدیل به دوم شخص مسیحیت شد که حتی مسیحیت پولسی راه افتاده بود.که پولس به امر استاد خود ارجاع دهد که او را برگزیده.یا پطرس رسول که شخصیت مهمی در مسیحیت هست.که کلید بستن را مسیح به امر خدا یعنی پدر در مسیحیت به او میدهد.یا بنیان کلیسایی که امروزه از آن روند به پاپ های بعد کاتولیک شکل کامل گرفت.چرا میگوید ایام آخر استهزا میکنند دیر شدن آمدن مسیح را.دو هزار سال زمان کمی نیست حداقل با عمرهای 70-80-کم و زیاد آن که فوقش ندرت در عمر طولانی تر اتفاق بیفتد. ندرت یعنی مثال کسی 120-125 حالا هر سن و سالی. 30-40-50 همه گونه کودک غیر آن.
مسئله سر اینست که عیسی بار اول هم گفت از آسمان آمدم.اما خب عیسی بار دوم مستقیم از آسمان بیاید.چون گویند رفت به آسمان در کلام همانگونه بر میگردد.
یا در داوری آنچه به من کردید به دیگران حواله از امر برادران کردید.یا کوچکان. یا نوعی چه شده که این گفته میشود.
ایمان را بر زمین خواهد یافت.یا نوعی دیگر کلام کتاب بار دوم هم تصلیب میشود این خیلی دیگر عجیب و حیرت آورست.
مگر کتاب را نخواندند.عیسی بر اعتقاد مسیحیان تصلیب شده. اگر بار دوم آنست که یک بار به اعتقاد آنان تصلیب شده بار دوم چیست؟
چالش ها و مکاشفه و کتب دیگر حرف ها دارند.در مسیحیت.
در اسلام که مشتبه شد گویند.یا اینکه گفتند کشته شد تمام.در حالی که مسیح نه کشته شد نه دار شد بلکه امر مشتبه شد.یا رستاخیز یا رستاخیزی که رفت به آسمان برگشت در سه روز . در کتاب آن گمراه گفت سه روز بعد خواهد برخواست. و برخواست.رستاخیز نشانه ی رستاخیز عظیم در کلام هست.
حالا اگر بخواهیم تخصصی هر منجی را بگوییم میتوانیم.اما بر منجی اسلام امر بر شناخت ممکنست روی دهد و زیاد وارد تخصصی آن نمیشویم.
زیرا نکاتی دارد که تخصصی آن شناخت کلام ممکنست امکان شناخت دهد. اما مسیحیت هم شناخت بر مکشوف بخواهد خدا میکند هست. در سوشیانت هم شناخت هست.اول منجی اسلام یکی از پیچیده ترین شخصیت ها هست علت آن حکومت داشتن زمینی او هست. که دشمن زیاد دارد. حساب کنید آن همه کشورهای عرب و ثروت اندوختن. خطر به این حد هست. که در مکه 24 رصد میکنند.هر زمان ظهور کند. کار را از رصدشان جلوگیری کنند.چون میگویند مکه ظهور کعبه ظهور.
یا مثال عیسی گویند اورشلیم یا یهود.یا کشور های دیگر این امر حکمت تغییرش دست خداست.ممکنست صد در صد همان محل ممکنست جای دیگر .اگر بخواهیم تخصصی آن را بگوییم بعضی مسائل را زمانش نیست.فکر میکنند همه منتظر ظهورند.لایه هایی هست خوفناک.
مسائلی هست که موقع ظهور چهار شانه کنار هم میلرزاند دو شانه شانه کنار هم از حیرت.
خود مسیح آن زمان منع میکرده بگویند مسیح هست. تا لو رفته بوده قضیه.لو که رفت قصد کشتن شد.
کسی که جلوی تحقق وعده خدا را که نمیتواند گیرد اگرم گیرند فقط یک ساعت میتوانند خواسته برسند فقط یک ساعت طبق مکاشفه.
مطمئنن آنها به سرای خوب هدایت نمیشوند اگر تدبر کنند میفهمند روزی.در ایام آخر نامیدن روح را بر فرزندان خواهد ریخت تا خواب ها ببینند و کلام های نبوتی حتی کنند.منتهای امر مسئله امر کلام نبوتی در مسیحیت مقدس میشمارند در قسمت دیگر مخالفت هست در دین دیگر.آنهم نه خود کلام کتاب امر اولیا الله و مومنین میخوانند.یا نظر کرده.یا هر اسمی.
مسیح میگوید در اسمان معجزه یونس نبی یعنی معجزه همگام زمینی در آسمان.میبینند.ولی گویا دلهایشان مهر خورده که رد کنند.پس از آسمان گفت باور نکردند از امور زمینی چگونه.
وقتی چشم مصلحتی بسته شود اگر تغییر زمین بینند در نظرشان کاری نمی آید.ولی اگر همان را امری دیگر از قدرت زمینی بینند نظرشان بزرگ آید از ثروت مال و قدرت زمینی.
حال اگر مرده ای برخیزد با آنها صحبت هم کند گویند این رویا هست. و چیزی نیست.جز یک امر بازگشت ساده.حال اگر تمام جهان امورات ببینند یک امر بر امر هر چیزی که علم کامله نباشد نسبت دهند.حال شناخت آنها مهم هست. نه برداشت حدسی یا نقلی.
دسته هایی هستند از حقیقت ترس دارند.حقیقت های پنهان شده.حقیقت های اصیل. شناخت ها. آنها هر ظهوری را با منافع خود خطر میبینند.اینجاست که کلام و شناخت مکشوفات کمک میکند.هر چند مجرمان خوش نداشته باشند.
اینکه رجعت اتفاق می افتد. و حالا نوع آن دست خداست. که از آسمان باشد یا زمین نوعی شناخت خدا به مسائل هست.هر چند که از قبر به قیامت تعبیر میشود باشد.شکافته شود از قبر بیرون آیند امری قیامت معنا هست یا نوع آن بسته به زمانبندی حل کامله مکشوف و رجعتو و نوع آن هست.
خود مسئله دابه الارض در اسلام دابه.تعابیر و تفاسیر از آیه هست.وقتی مجموعه پازل ها و سخنان و موعظه ها در هر امری کنار هم قرار گیرد زنجیره شکل میگیرد و کلام و هم اندیشی شکل میگیرد.هر کسی میزان علمی دارد. و میزان امورات.وقتی این نوع از ادیان در گفتگو ها و موعظه ها و همه کنار هم قرار گیرند جواب در میاید در هر دینی نسبت به سنگینی امورات.والا دابه خود یک کتاب میشود.مهم اصل شناخت بیرون کشیدن بهترین کلام از بین همه هست.اگر یک کلام شد انحراف میشود ولی وقتی تمام کلام ها پازل شد میزان از آن در میاید.
برای همین اصلان رشته ای هست بنام ادیان شناسی دانشکده و رشته های شاخه مربوطه در ادیان دیگر هم هست.دانشگاه تخصصی امر مسیحیت. و یا در یهودیت و در زرتشتیان موبدان و کتاب و موعظه ها و ادیان کار میکنند.
حالا مثال یک عالم دین از مسیحیت گوید یا زرتشتیت یا اسلام یا یهودیت هر علم تخصصی بگویند شما فلان دین هستید شما فلان دین و از اسلام شما مسلمانید از مسیحیت شما مسیحی هستید از یهودیت شما یهودی هستید. از فضا شما فضانورد هستید.از زمین شما فضایی هستید از مرگ شما عزرائیل هستید مثالست طنز تلخه.
تلخنده.هست.اونم در جهان با این سرعت علم.و معنویت.
حال چشم های بسته بماند.حتی نگاه تفکر بسته میشود.این به مثال آخر الزمان از اول زمان تا انتهای آن همینگونه هست.اگر آدم و حوا چشمشان باز بود وسوسه چشم را بسته کرد هبوط شد.والا آن همه نعمت بهشتی حالا آن درخت میوه .نگاه کنید از همان دم که آدم شد پدید اینگونه رقم خورده انسانی شد که بر اوامر نعمت چشم پوشد رود سمت یک درخت ممنوعه.
مثال ادم دیگری انجا بود میگفت ادم و حوا شما جزو حزب شیطانید آیا.حالا مثال بود.شما طبقه چندمی هستید.شما جزو فرشتگانید آیا.
امروزه در فیبر نوری خدا را رد میکنند یک عده.چه رسد به دیگران.حالا عده ای گویند ظهور مسئله سر خدا رد کردن شده چه برسد به ظهور.
چه برسد به سایر مسائل معنوی.
خب یک پلی میزنیم به زمانه عیسی ناصری مسیح چرایی اینکه مسیح رسول متی را از بین باجگیران نجات میدهد چیست؟متی رسول در زمانی در بین باجگیران بود کسانی که مال زور را از مردم ذخیره و در جایی جمع میکردند.متی به هرود خدمت میکرد خود همین خدمت به این شخص نشان از باجگیری در سطح وسیع میداده که گروهی که متی در آن خدمت شر میکرده.محل جمع آوری و حساب و کتاب مال زور بوده. نوعی زورگیران.باجگیران در محل اجتماعی این مبالغ را ذخیره میکردند.مسیح از محل ذخیره رد میشود متی عیسی را میبیند.یک گفتگو تغییر شکل میگیرد.و باجگیران همراه با متی به ضیافت عیسی مهمانی میدهند و اینجا فریسیان صدوقیان میگویند مسیح با باجگیران و گنهکاران نشست برخواست میکند.حالا تغییر متی را ببینید که در این ضیافت و برخورد از متی باجگیر میشود متی رسول.در گناه نمرد شد متی رسول که انجیل متی را نوشت.به طرز فجیعی به شهادت رسید.اینچنین تغییر شکل گرفت.متی که روزی از گناه خدمت به هرود ستمکار و در گناه باج و زور مال جمع کردن بود.در آن جمع نجات یافت.شد متی که انجیل او را در کلیسا ها بخوانند شد متی که رسول. و نامش از ننگ به خیریت و بلند آوازگی تاریخی در دو میلیارد و نیم امروزی انسان شد.یعنی جای بد نام بردن نیک نام بردن شد.مریم مجدلیه میشد در گناه بمیرد و سنگسار شود.سنگ برگرفتند تا مجدلیه را بزنند.عیسی گفت هر کدام از شما سنگ برداران گناه نکردید بزنید. یک به یک انداختند.چگونه حکم میکنید در گناه که خود در گناه دیگری را مجازات کنید.و مجدلیه شد مقدس از آن وضعیت برون رفت توبه کرد شد مقدس.و تا توانست در راه درست کوشید. و زنی شد که توبه کردو و تولد دوباره یافت از نجات در تغییری 160 درجه. یا 360 درجه.روش عیسی بود.پطرس و برادرش اندریاس میتوانستند همان ماهیگیر بمانند شغل و زحمت کشند و چند صباحی زندگی کنند و بعد بمیرنند. اما سرنوشت پذیرش درون پطروس رسول و اندریاس رسول را به سمت دیگر برد.و یوحنا بن زبدی که چرا رسول محبوب عیسی مسیح شد.یوحنا زود خشم بود و برادرش عیسی رعدها را رسولان محبت کرد.یوحنا ضمن خدمت به مریم مقدس.در بعد تبعید و کتاب مکاشفه و انجیل یوحنا.و ضمن همراهی در شام آخر.و تدارک شام.و قبل آن در تغییر سیمای عیسی مسیح در کوه که تجلی نامند.و در هفتاد سال اعتقاد راسخ به راه و جلال در امر مسیحیت یکی از رسولان کوشا و حالا ضعف ها و قوت ها.و اما یهودا اسخریوطی نمونه بخل.خساست.حسادت.خیانت.دزد بد از مالی که در راه درست باید خرج میشد.عطر را به بهای بهتری میشد فروخت.و خرج بهتری کرد.اینکه گویند یهودا نفوذی بود اشتباه هست.در خود جای صفات خوب صفات زشت را جایگزین کرد. حسادت. بخل. خیانت.همه ی اینها باعث شد از رسول بودن به خیانتکار تبدیل شود.به کسی که محل تجمع باغ را لو داد.سکه های خون بها را گرفت.بر دار زدن خود از عذاب وجدان از بر علیه شدن تمام کائنات بر علیه او.طناب را دور درخت بستو تمام .جای مرگ خوب خودکشی را در گناه مرد.اینکه انجیل برنابا را انجیل ابوکریفا مینامند و قسمت هایی را پاپی همخوانی میداند .تحریف در تغییر انجیل هست.زیرا یهودا قبل آن دار زد خود را و اینکه میگویند یهودا جای مسیح به صلیب رفت اشتباه هست.همه آن را مردود نمیدانند.اصلان مبحث سر حقانیت پیامبر اسلام بر تایید آمدن نام پیامبر در انجیل نیست.مسئله سر آنچه هست که اتفاق افتاده.مسیح عیسی بن مریم تصلیب شد.و مسیح را به صلیب نکشیدند.مسیح که نام عیسی نبود. پسوند مسیحایی او بود.اسم عیسی که مثل الان نام خانوادگی نبوده. میگفتند مثال عیسی پسر یوسف نجار.عیسی مثلان ناصری. عیسی پسر مریم و یوسف.مسئله عیسی پسر خدا نمیگفتند میگفتند عیسی پسر داوود از نسل او میاوردند پسوند نام او میکردند.جد او به خواندن او.ضمن اینکه انجیل برنابا را بیشتر انجیل اسلامی میدانند تا انجیل مسیحی.زیرا تایید پیامبر اسلام بیشترن هست.و آنچه که پیامبر میاید و از این راز سر بر میدارد.در قرآن مبحث اینست که در قرآن بیشتر عیسی بن مریم و آنجا مسیح را به صلیب نکشیدند مشتبه شد.اگر گنوسی ها گفتند روح مسیحایی او خارج شد و شد پسر انسان.و مسیح به صلیب نشد بلکه عیسی ناصری صلیب شد.پس آنچه برخواست خود عیسی مسیح در پیوند بود که شد عیسی مسیح نه پسر انسان.زیرا روح مسیحایی او نابود شدنی نبود.همچنان که روح مسیحایی او در داوود و در شائول و هر مسیحی که مسح شد بود. میزان .والا روی صلیب چرا بگوید مرا ترک کردی.خداوند که مسیح را ترک نکرده بود.لازمه خارج شدن روح مسیحایی او لازمه بلند شدن برخواستن رستاخیز او بود.وقتی روح مسیحایی بمیرد .روحی که از ازل بود.دگر برخواستنی نخواهد بود. برای او.و چه کسی مسیح را میتواند به صلیب بکشد.جز اینکه مسیح بشود بدن ماده روح انسانی و شکل شده او به تمام شد.در او حیات بود حیات از روح مسیحایی او.در اسلام روح الله گویند.الله یعنی عربی فارسی خدا.روح خدا.میزان این روح بحدی بود که بیشتر از رفقایت مسح شدی در مزامیر.زبور.که میتوانست مرده زنده کند.حالا در قرآن پرنده به شکل گل.مرغ.و پرنده شدن یک امری از ساختن گل.و دمیدن و پرنده شدن.اتفاقا در قرآن از مسیح با نیکی و معجزات بقولی سنگین نام برده شده.مسلمین میگند تثلیث کجای کتاب مقدس هست.آیا خداوند زن دارد که بچه داشته باشد.مسیحیان تثلیثی میگویند ما نمیگیم مسیح خود خداست. خدا هست اما در عین واحد بودن خدا. در سه شخص هست. در عیسی و روح القدس و خود واحد خدا. که هر سه خدا هستند.در اسلام گفته میشود روح الله.عیسی روح خدا.در مسیحیت گفته میشود پسر خدا.که در قرآن شرک میدانند.و پیامبر اسلام فقط خدا را خدا میداند و حتی در ایه ای گفته میشود مسیحیان باید از انجیل حکم کنند.و در جایی آیین تحریف شده در یهود و مسیحیان گفته میشود.این گیج کننده میشود. تحرف شده چگونه حکم کنند.این بدعت مربوط به آینده بوده یا همان زمان بدعت هایی بوده. اگر پیامبر اسلام معجزات و قرآن دارد نیاز به تایید انجیل و تورات ندارد.هر کسی غیر اسلام دینی برگزیند قبول نیست.تکلیف دومیلیاردو نیم انسان و قبل آنها چه میشود.یعنی هر کدام به موت روند دینشان پذیرفته نمیشود.غیر ان زرتشتیان.یهودیان.و...
در انتخاب دین اجباری نیست و راه از آن شناخته شده.لا اکراه فی دین.حکم صریح قرآن.اگر یهودا خود را دار زده.چرا میگویند یهودا شکل عیسی شد کجای قرآن هست. غیر مشتبه شد.اسمی از یهودا برده شده در قرآن.برده نشده.غیر آنچه از انجیل برنابا بر آن مشتبه شد جاری و اینکه انجیل برنابا مورد تایید مسیحیت نیست.چهار انجیل مرقس.متی.یوحنا. لوقا.اما به علت اینکه پاپی گفته مشابهات دارد.و اینکه رد کامل نشده. اما تاییدم نشده.ضمن اینکه انجیل زیاد هست.عیسی میگوید پسر انسان را میبینید سوار بر ابرها می آید.اگر بر انجیل متی قیامت در نظر داوری باشد.آیا مسیح در زمین قیامت داوری میکند یا پادشاهی اش در آسمان هست.وقتی فرمان جهنم بهشت میدهد در داوری جهنم بهشت زمین هستند.کجا هست این بهشت جهنم روی زمین.آدرس بهشت جهنم زمین. مگر کمدی الهی باشد.کتابی که بهشت و جهنم را زمینی بداند.که اگر بود کشف میشد.دیگر نیاز به موت نبود.طرف مرگ موقت دریچه باز میشود سمت بالا میرود نه سمت این سمت آن سمت زمین.حالا با هر مقیاس دید از آن رفتن بالاست نه پایین.ضمن اینکه اگر یهودا صلیب میرفت دزد فحش میداد.نمیدونم دزد توبه کار یهودا بگوید با من در فردوس خواهی بود به آن یکی هم جای توهین سکوت کند.بعد هم بگوید پدر اینها را ببخش نمیدانند چه میکنند. چه یهودای خوبی ساخته شده.بخشنده هست. فردوس میگوید توهین میشنود توهین نمیکند.بعد در انجیل برنابا ضرب شتمش کنند.و بعد صلیبش کنند.بعدم برخواسته هم بشود و بعد مقبره را بشکافند هیچ اثری از بدن عیسی هم نباشد.غیر اینکه تحریف کنندگان هیچ علمی بر مسیح شناسی نداشتند جز تعصب.که پسر جهنمی را یهودا را قهرمان کنند حتی. چون عیسی کار اجباری نمیکرده کسی را مجبور نمیکرده. یهودا قبول کند شبیه عیسی بشود.ابر قهرمان ساختند.با چهره بد. وقتی تحریف بشود تناقض پیدا میشود.
حالا کتابی متنی دیگر شاخ دار بود که مسیح واقعی همان یهودا بوده که به آسمان رفته و آن مسیح تصلیب رفته مسیح دروغین بوده. چه لا پوشانی جنایت.چه اینکه منجی را که حق پادشاهی داشته.با هزار ترفند بخواهند رد کنند.و بعد حالا از مسائل مادی بخواهند یک شخص خیانتکار را ابر قهرمان سازند. حتی پهلوان.
برای همین فهم آیات مهم هست.اگر شخصی اشخاصی دین اسلام را مطالعه کنند و به این نتیجه قطعی برسند که دین اسلام را پذیرش کنند و بعد از پذیرش سرباز زنند با وجود اینکه با تحقیق و کامل نمودن انتخاب باشد دین دیگر برگزینند این آیه جواب میدهد.طبق البته حکم قرآن.که لا اکراه فی دین.و اگر هر شاگردی را جای یهودا میبردند نام درست در می امد. که بعد گویند آن رفتار روی صلیب نه یهودا را.و اگر بدعت آینده بوده.چون گفته میشود باید اهل انجیل از انجیل حکم کنند.راه را کاملان برای اینکه مسیحیان باید از کتاب خودشان حکم کنند.حالا حکم معانی مختلفه دارد و کتاب تعریف مشخصه.کدام تحریف را پیامبر اسلام در دین مسیحیت آیین تحریف شده دانسته.یا یهودیت.اگر قرآن مال همان زمان فقط معنی میداد میشد کتابی مخصوص یک دوران.ضمن اینکه انجیل هم مربوط به یک دوران نیست تا روز داوری.مکاشفه. اگر عصرها و نسلهاست.یک کتاب دین باید برای هر زمانی باشد منتها تاریخ یک دور تکراری دارد که این دور تکراری مشابهت زمانها با هم میشود.پس تضاد ندارد فهم آیات مهم هست.اگر کافران بت پرستان.خدایان ساختگی آنهم با نام های مختلفه.در زمان پیامبر اسلام هست.و اگر مسیح شناسی پیامبر اسلام که درس ناخوانده بوده سواد نوشتن نداشته. آنقدر بوده وحی کتاب قرآن ثابت شده هست.اگر مشکل از این هست که جبرئیل وحی را آورده نه روح القدس.خب جبرئیل آورده مشکل کجاست. و اگر کتب مقدس روح القدس.فرق آن در چیست. روح القدس درون قرار گیرنده. و جبرئیل نازل بر شخص همان پیامبر اسلام شده.قابلیت درون ندارد وحی را میگفته.و تدریجی تکمیل شده و کاتبان وحی نوشتند.نام کاتبان هست.ضمن اینکه مسیحیان حتی نماینده پاپ حرم امام علی (ع) رفتند و خود پاپ دیدار با مسلمین حتی مرجع اسلامی داد.و انجیل برنابا را مورد تایید ندانستند.و رد کامل نکردند.مشکلی در دشمنی که ندارند.والا دیدار و رفتن حرم امام علی (ع) دیگر معنی نمیدهد.پس دشمنی نیست.بلکه تصلیب مثال روز عاشورا و همان اعتقاد در دین مسیحیت مهم هست. مثل اینکه یکی از مهمترین مسائل یک دین برداشته شود.کلیت آن آسیب جدی و فروپاشی میبیند.همانقدر که عاشورا و مباحث امام حسین در اسلام مورد اهمیت هست.که حیات ادامه راه و آن دفاع در برابر ظالمین ستمکاران بود.اگر دین ندارید لا اقل آزاده باشید.اگر در اسلام در اوستا هم مجازات هست.راه درمان و بخشش هست.تازیانه چرم .یا تازیانه دیگر. بخشیدنم هست.همان انتخاب آزاد در آیین زرتشت در لا اکراه فی دین اسلام هست.حالا سر مبحث پذیرفته نشدن اگر دین دیگر برگزینند جای مباحثه مطالعه هست.در قرآن اختلافات طبیعی هست بین ادیان و الا همه یک امت خدا میخواست میشدند. امت دینی.حکمی را نسخ کنیم بهتر ان را.یک همچین مسائلی هست.خب اینکه تصلیب مسیح در انجیل برنابا فرق دارد در چهار انجیل مطابقت با شرح دارد.که کلیت آن تصلیب هست اگر عینا شبیه هم بود دستنویس از هم بود.روایات هست.روایت تصلیب.چهار نفر دونفر متی ویوحنا رسول مسیح هستند دو نفر لوقا و مرقس. مرقس از مسیحیان شاگردان صاحب نام و لوقا هم همینگونه.خود برنابا هم همراه پولس رسول. و فامیل مرقس هست.برنابا هم جان و سرمایه خود را در مسیحیت گذاشت.شخصیت مهمی هست.برنابا بسیار عیسی مسیح را دوست داشت.مسئله سر کتاب انجیل برنابا هست.نه خود برنابا.که آیا این مسئله در چهار انجیل در یک انجیل فرق دارد. علتش چیست؟ اگر دین گریزی در مسلمین هست در ادیان دیگرم هست. چالش ها. سوال ها. پرسش ها.جواب معقول منقول عقلانی کامله.چه در خصوص تثلیث.چه در خصوص کتاب.چه حالا مباحث دیگر.یکی سر تثلیث میبرد. یکی سر مسئله تصلیب. یکی سر مسئله لا اکراه فی دین.یکی سر مسئله ماشیح و موارد در ظهور منجی.که چرا مسئلن بعد 2000 سال یا تاریخ های دینی منجی نیامد.و مدعیان هم که زیاد آمدند نتوانستند ثابت کنند منجیند.بعد مسائل منجی غیبت و رفتنو.ماشیح.یا اگر منجی هست چرا سکوت کردند.چه علتی دارد.دو سوال هست. منجی غایب از نظر. و منجی که حالا سوشیانت ماشیح یا ظهور منجی اسلام.شناخت ادیان. شناخت منجی شناسی.شناخت کتاب.منابع کتب منجی شناسی درست.والا خداوند در وعده خود صادق و خداوند بسیار راستگو و بی عیب و نقص و ذره ای تخلف وعده نمیکند مگر خود انسانها یا هرم.تمام چالش ها و مسائل کتاب و آیات قابل تفسیر و برداشت درست توسط اشخاص رضایت خداوند قابل حلاجی و در امدن مسائل از انست.و اختلافات سر مسائل کلی و مهم هم با خواندن تاریخ ادیان و زمانها و مکشوفات الهی درست میشود.والا بقیه فقط بحث و جدل و منابع گردی صرف میشود.اما با تشخیص درست از مکشوفات الهی.
یک مسئله ای که شاید بارها شنیده باشید اینست در زمانی که نمیدانم تلسکوپ فضا و کشف کره های مشابه زمین.و امکان حیات مانند.نمیدانم کشفیات ناسا و اینهاست کتبو دینو اینها چیست؟اولن هر امری در کشف چه علمی چه معنوی.جستن و یافتن هست. و قاطی پذیر نیست.هر امری چه در ادبیات.چه در علم. چه در نجوم چه در پزشکی و...در حال تکامل یا کشف هست.و تفکیک هر امری اینست که هر چیزی جای خودشو دارد و با هم قاطی شدن تنها بر امری در تایید مثال امور عالم روح. در نوع حس و کما و نوع حالت ذهن و یا مسائل سیارات.همین کتب دینی خود در دل خود کشف ها دارد.معنویات و شناخت ادیان.
خود ادبیات پست مدرن جهان تازه داستان خود نثر و زبان شناسی همه در حال رو به جلو هستند.مسئله اینست توقف نشود.والا هر امری در حال نو شدن در کشف حقایق بیشتر هست.
مثل مسیح شناسی مسح شناسی میزان مسح. میزان مسح و مسیح خود کتاب دارد.یعنی کتابی از حقیقت مسیح شناسی و میزان روح القدس.و پر شدن. و میزان روح.که شائول هم مسیح هست. داوود هم مسیح هست عیسی بن مریم هم مسیح هست.میزان کار شائول میزان کار و معجزات داوود یا میزان معجزات عیسی مسیح.خود همین نشان میزان روح و حالا میزان مسح هست. دونفر توسط سموئیل مسح میشوند یکی میزان مسح در او میشود شائول که ترک میکند روح مسیحایی روح او را.و یکی خود عیسی مسیح که مرده زنده میکند. یکی داوود در کوه.پرندگانو. و تسخیر یعنی امر در خدمت او.توسط خداوند توسط مسح.مسیح عیسی را یحیی نبی غسل و روح قرار میگیرد. میگویند یحیی روح الیاس قدرت الیاس را دارد.الیاس در نوع خود بسیار معجزات سنگین داشته. میگویند یحیی یک معجزه هم نکرد ولی حرفش درباره عیسی مسیح درست بود.
حالا اگر یحیی همان الیاس بوده.که چه کار کردند . که گفتند الیاس هم به آسمان رفت.و یحیی که سر از تنش بخاطر هوا و شهوت و امیال نفسانی زمینی جدا کردند.
قدرت الیاس را داشته باشد یا روح الیاس یا چون روح الیاس دارد همان الیاس هست یا خود الیاس هست.از یحیی کار الیاس بخواهند.
آنچه از اوامر کار یحیی بر آمده غسل تمعید در عیسی مسیح و شهادت بر او.و اوامر صبر و پاک بودن او و کارهایی که کرده.بسته به اینست که از یحیی چه معجزه ای میخواستند که گفتند هیچ نکرده.که همانا از مسیح خواستندو که بفهمند همان ماشیح منجی هست و انجام داده. آیت قوی آسمانی یونس در آسمان. یونس در امر زنده ماندن در شکم آن موجود دریایی که گنجایش بلعیدن انسان را دارد. موجود ی که بتواند یک انسان در شکم او به معجزه در سه روز زمان زنده ماند.نهنگ میبلعد.غول پیکری او اما میشود گفت کوسه ببلعد نهنگ عقلانی هست اما کوسه نه. حال معجزه هست. که زنده بماند اما در همان دل نهنگ هم سه روز زنده ماندن معجزه هست. که با آن نوع حضم و دما و نوع آن میشود معجزه باید در آسمان سرخ شدن همراه با همان بلعیدن و خارج شدن بوده باشد.و شکل نهنگ گونه که دهانشان بسته بر مسیح شود والا سرخ شدن تنها برای آنها کفایت در وقت نمیکند.زیرا سرخ شدن رنگ گرفتن اسمان و طبیعت شناسی و حداقل شناسی ان زمان طبیعی اما نشانه فتاده در همان امر در زمین بر اسمان هست که درست میدهد از آن لجوجان آن زمان.پس اوامر با هم قاطی نکردن هر امری در حال تکامل و پیشرفت هست. همچنان که یک گیاه تا رشد نهایی خود و مزرعه از کاشت برداشت در اوامر کشاورزی هم رو به پیشرفت هست.
حالا طرف در دهکده میگوید فلان منجی باطل از سفر به کشوری و معالجه و بهترین خدمات پزشکی برخوردار بوده.یا فلان شخص در فلان کشور بهترین خدمات.یعنی با بهترین امکانات منجی هستند.نه اذیتی میشوند نه سختی.این راه شکننده ترین راه هست.زیرا ابلیس با افراد صالح مومن و واقعی بسیار صحابه بد عمل میکنند.در تاریخ این امر هست.امکانات رفاهی عالی. امکانات پزشکی عالی.امکانات رسانه ای عالی.ثروت.اتومبیل های مدل بالا.نفرات زیاد کم.به میزان آنچه گول زدند.بیشتر گول زدند بیشتر پیروان.حالا هم دست به سر واقعی کسی گذارند کسی شفا بیابد.و تایید پزشکی شود.نتوانند حتی که حتی تاریکی را وارد بدن آن اشخاص کنند.حالا حتما تو بوق کرنا میکردند اگر میتوانستند. که این اوامر رضایت خدا بوق کرنایی نیست. او مریضی های ما را بجان خرید.این نمونه کلام حرف زیاد دارد.همش میگشت شفا دهد خوب کند مرحم کند.تازه میگفت ایمانت تو را شفا داد.بیرون کردن خود تاریکی اگر تاریکی شناسی باشد چه مصیبت هایی در بدن آنها و اطراف خود و کارهای آنها.حالا آنها از بدن کسی تاریکی خارج نکنند مریضی وارد میکنند.که نتوانند انجام دهند شفا را.خود پاپ رهبر کاتولیک های جهان در جایی بعد دست گذاشتن ها بر سر بیماران یکجا یک شخص از بدنش تاریکی موفق میشود خارج کند رسانه ای میشود.اینجوریه.راه نمیرود تق تق دست گذارد پاشند بهبه خوب شدیم. شفا انجام بشود. طرف شفا گیرنده. حالت او. نوع پیرامون عقل سلیم میفهمد تشخیص میدهد. کلام یک بازگشته از مرگ موقت. انسان حس دارد دریافت کننده حس هست. هم نوع روایت مشخص میکند.نه حالا تنها حس سخت موت در اتفاق سخت. و بسیار سخت در تصادف.در مرگ موقت بازگشته.حس داره انتقال میده. نوع اتفاق.نوع روایت نوع آنچه اتفاق افتاده.میگوید خب دیدم میگویم دیدم. خداوند از رگ گردن به شما نزدیکتره.مسئله دکان دستگاه نیست. مسئله حقیقت امری از یک اتفاق سخت هست.وقتی خدا اینقدر نزدیکه. شما عمری در یک امری باشید اتصال با آن اشخاص نباشد که انگار تو یه زمین داشتی بیل میزدی بذری هم عمل نیاوردی.حالا چه شخص ارتباط را حس کند یا نکند.این بسته به خلوص نیت کارست.یا نوع تقویت حس.یا شناخت آن.انسان حس دارد. تشخیص دارد. تفکر دارد. بینایی دارد. همچنان که حیوانات هم حس دارند اما نه به اندازه اشرف مخلوقات انسان.