حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

قالی را چو شعر بافتی

/قالی را چو شعر بافتی/

چه عالی گفتی
با چه حالی گفتی
بند بند مرا دار قالی گفتی
گلفشانی گفتی
با نشانی گفتی
مرا طرح زدی روی قالی گل قالی بافتی
چه عالی بافتی
شعر را سطر سطر روی قالی کاشتی
واژه را رنگ قالی ساختی
مرا ضرب زدی ضرب پیاپی بافتی
شور فشانی گفتی
جوشش شعر در قالی موج عالی گفتی
صاف بر تخت روان قالی انداختی
هنر را پل زدی بنای ساختار قالی بافتی
خوش نشانی گفتی
گلفشانی گفتی
صنمو سرو و گل و سوسنو سنبل به زدن از شعر گل بر دل قالی بافتی
شاعر-حسام الدین شفیعیان

کوچه دلتنگی زمین

/کوچه دلتنگی زمین/

پنجره نورفشان خورشید میخندید
باران نغمه شدو خوش بارید
غزل از سرو شدو آسمان دلتنگ بود
شعر گم گشتو شاعر همی گم میگشت
در پی کوچه ی تردید کمی باران بود
ماه از پس پرده چرا نالان بود
غم برایش کمی لالایی
شعر برایش کمی حرف میشد
قصه سرفصل غرلهای دل او میشد
حسام الدین شفیعیان

غبار تنهایی

یک نفر در غبار تنهایی

روی سکوی سپیده دم رویایی

جایی در قصیده ای بارانی

میشود رویا شاید قصه ای برای فردایی

سکوت ممتد روزهای زمستانی

مثنوی تکیده از درخت پیچک سار روی سپیده  دم  زیبای صبحگاهی

درون برون از زندگی از درخت شکوفه های سکوت انگیز

تار سه تاری در درون تارهای غار تنهایی

حسام الدین شفیعیان

تو میروی...

تو میروی جاده میرود زندگی میرود

قصه میرود شب با تمام سکوتش میرود
من قاصدکی در دست باران میشوم
باران میرود روز میرود و غروب میرود
شعر میرود شاعر میرود قصیده میرود
تاب میخورد زمین دور گردش قلبم
قلب با تمام تپیدن خود میرود
و این یعنی خط استوای زندگی در بر زمین
نیمکره ای در درون غار تنهایی
پنچره باران زده میماند
آهن هم درون پنچره میرود
زندگی فرصت ماندنو رفتن هاست
هیچ ماندنی ماندنی نیست
هیچ رفتنی رفتنی
این سخت ترین فلسفه جدایی هاست
برای تمام آدمها رفتن میل بافتنی همیشگی هست
تنها یک خاطره میشویم
شاید آن هم برود...
حسام الدین شفیعیان

قصیده ای طوفانی

برای قصیده ها تنهایی

برای شعر من کنج اتاقی کلماتی بارانی

قصه از کاشتن بذری آغاز شد

منو شبو شعرو قصیده طوفانی

حسام الدین شفیعیان