_x722.jpg)
غزل خواندم غزل خوانم تو باشی
زبر مثنوی خوانم تو باشی
زدو بیتی گذر کن گر همی رود
زدریا زمثنوی پر از نور
زدیوان غزلهای زمینی بخوان شعری زنور اسمانی
بباران اشک شعله ور شو
بباران شعر دریا را نگاه کن
زرنگین کمان باران گرفتن
زباران در پی رنگین کمان شو
زنو از غزل تا نو به نو شو
همی شعر را به خوانو نو زنو شو
زکسب دانش از بهر نهانی برون آی ای شب از طلوع ناگهانی
شب از قصه گرفتن از زغصه
غزل خوان شبای پر زغصه
همی خوان تا بدانی این چه شعریست
که دارد هم سخن های نهانی
درون شعر هست تاریخهایی
زتاریخ زمین هم آسمانی
زتاریخ آسمان دارد زدفتر
زدفتر شعر خوانند همچون باران
زاشک زمین هست بر باران
جهان جای بسی هم بذر پنهان
زتاریخ هم هست بذر ها نهالان
نهالی کاشتن تا آید از شاخه جوانه
زصبرو زحوصله در هم تاریخ چو خوانش
این زمین قصه تاریخ آدمک ها
زانسانها زتاریخ در قصه هاشان
نغمه های زندگی دارد کم و بیش
یکی کم یکی بیش یکی گر پیاله عمر بگذشت
همی قصه زندگی یکی بود و یکی نبود ها
نقطه از بر شعر خوان سطر به سطری
بباران روشنایی در زذهنی
بشو زنجیره ی انسان شدن ها
زنو تر نو زنوتر نو شدن ها
شاعر-حسام الدین شفیعیان

/خورشید هدایت/
ای چشمه خورشید هدایت
در سپر از دوران تاریخ هدایت
بر بر هدف در بر امید چو خورشید
ماهو ستاره همه در عشق چو جوشید
شعر از کلمات حرف چو باران شود آری
این هست نهال بذر تنومند صداقت
راستی در بر تعالی متعالی
هر کسی که دارد بر خود جوشش چو عالی
کوشیدنو جوشش همه در راه بذر حمایت
حامی بر کل افلاک و کهکشانها و جلال درستی
از بر درستی بدر آید درستی در بر درست زیستن از خوب شدن هست
چون عشق بورزی نهال همان را به درویی درون خود از خود دیگری از آن بجویی
شعرم اگر از بر هدف در درستی جوشش بر آید هدف از راه درستی
_1pbj.jpg)
/شب شعر ماهی ها/
شهری که میبرد چراغ قرمز را
زرد در زمستان قصه آدمک ها
نغمه میخواند سروده ای برای زمین
نقطه های چند نقطگی بر زمین
شوریدگی موج ندارد دریا
انگار خواب دریا دارد قصه فردا
جایی در دل فانوسک دریایی
مردی فریاد زد آی دریا
شهر مرا در خود خانه دارد
دلی دریا به دریا خانه دارد
همانجا که مرا شعر میخواند
درون جملگی بی میل میخواند
به آمد مرد دریایی زطوفان
شب شعر ماهی ها با نت دریا
فالش شد نت ها زدریا
زدو موج برد کلمات را تا ساحل کنج دریا
...
حسام الدین شفیعیان
_vjx7.gif)
/سمفونی برکه/
سمفونی سکوت انگیز مرغابی ها
غازک های قارقاری در بیشه زاران
روی برکه نهالی خشک
غزل در بر مردن جهانی خوش
بال هایت را باز کن آدمک
شب های زمین سر فصل غروب قصه های آرزوهاست
حسام الدین شفیعیان
_apbs.jpg)
ساعت شنی شنزار دقایق عقربه های فلش زده
تیک تاک چرخش عقربه ها بر ساعت درون قاب شیشه ای
موج ساعت روی گذر جایی در پلی بروی تاریخ
پل های چوبی زمین گرد چرخش توپ واره ی زمین
میدان گلهای خالی دروازه شکستن دقایق رفته
سرعت نور درون نور درون ساعت برای چرخش
و نقطه های تیک تاک زده
حسام الدین شفیعیان