/تابوت عقاید رنگین کمانی/
مسئول تمام عقاید پفکی
دبیر کنوانسیون شعر قلقلکی
مجمع ماستو خیارو دوغ تصویب بند یک کمیته حقوق بین المللی
شاعر در مجمع حقوق تشر
نویسنده رمان قصه های الکی
تایپیست نوشتار حقوق صنعت نفت
دبه خالی پر از قسط و وام الکی
قبض برق جهان قطع برق کنتور پارکینگ شیر فلکی
سلطنت بجامانده از دوغان دوغ دوغ ماستو سبزی و کمیته زنان پاک کننده گناهان الکی
ریخت مرده شورتو ببرن مرده شور هم شور میزند الکی
دوپا ایستاده مرده شده تابوت ندارد تصویب قیمت تابوت چینی شکستنی الکی
حسام الدین شفیعیان
/فکر پیله بسته از پروانه ی باز درون فکر خسته/
سقوط برجک عقاید باطل
نفرت انگیز آدمک ها از تابوی فکرهای قاتل
قتل مورچه به ضربت پای رهگذر
تیتر یک جنایت جنگی رهگذر
لگد کودک به مرغابی های پر ترکیده
خساست تایید مهر بر ورق قرارداد بین الملل
من نفرت انگیز بر من عاشق مثال مرغکی دور دور میشود عاشق
درون من تابلوی مونالیزا گریه میکند
لبخند او هست رهگذر نخند تابلو دارد دور فکر عقاید منحنی
سوپ قارچ با شیر ماست ببند به تمام رنگهای درون تابلوی فکری
من از درون خود عشق تابیدم
نبود دور تاب تاب درون تابنده تابیده عاشق
شور یک بلند کردن بادبادک بر فراز قطب شهر
چهار و نیم بادی سقوط بادبادک دور شهر
پادشاه خانواده ی سلطنتی درگیرو دار تن ماهی برای فرزندان
تن کیلویی کلیکا روغن ماهی جای روغن جامد
پادشاه خانواده پدر سقوط کرده مثل ناپلئون در جنگ در به در
سربازان خانواده درون لانه منتظر از فصل جدید
دست پدر مثال تاریخ پینه بسته درون زمین
شعرمرا فیلسوفی خواند گفت سفسطه قرن ماضی بعید
روی شلوار عقاید کت و شلوار اتو کشیده پهن بود
مرد با زیر پیراهنی رییس جمهور وقت بود
روی تشک فکر خود ناپلئون بود روی تخت جامعه دونده عالی
دور شعر میگشت عقاید توخالی بر درون شعر ضربدری زد عالی
حسام الدین شفیعیان
/سکوت..شهر..آجر/
سکوت شهر یک نفر وسط هیاهوی نصف شب
جایی خط افق از مهتاب نیمه شب
تا چهارراه سقوط خط استوای دو قطب شهر
وسط جمعیت خالی از کوچ نشینی آجرک های درون شهر
صدای خالی از فریاد حجمه ی بغض تاریک اواسط دور نیمکره ی نصف شهر
آدمک در بلندی سوت ستاره ی دنباله دار وسط کهکشان دور چرخش جاذبه ی شهر
تن تنگ ماهی ادمک شده قفس از ماتم تن در آدمک ماهی شده
صدای رگبار تیک تاک ساعت دقیقه های خاموش شب زده ی وسط ریل قطار زمین از دور
جهان برگرد شهر
حسام الدین شفیعیان
/زندگی در فصل ها/
من با وزن شعر سبک وزنم
توی کلمات رود نثر روان سمت دریای جملات تلاطم موج های خوش رقصم
من بادبان سرگردان باحرفم
یک سبد واژه ی سرفصلم
جایی در آخر شعر تخلصی بی اسم روی شعر مهری زده بر شعرم
در خواب و بیداری شور این فصلم
نشسته بر قوس رنگین کمان
دور دور رنگ این رنگین کمان خوش رقصم
سفرنامه ی بی سفر از سفرهای هر فصلم
توی دفتر شعرها پر از حرفم
روی قلم جوهره ی معنای هر فصلم
بارانی که میبارد روی قصیده ها در هر شعر خوانش هر نسلم
شاعر-حسام الدین شفیعیان
/موج و دریا/
موج را نگر موج را نگر سمت قایق نگر موج را نگر سمت دریا نگر
ای موج نور ای رود زنور ای دل زدریا نگر در باطن نگر در ساحل نگر
ای خروشان شد زدریا چون زبهر دریا نگر
ای ساحل زرود ندیدی زاو دریا نگر
بام بام بابام بام بام بام بابام
زدریا زرود زخروشی نو نگر
جانها در راه دریا در پی نور زطوفان نگر
زاین راه گذر زدریا گذر
بر موج فشانی نگر بر راه چون نشانی بگرد
چو رودی چو دریا چو ساحل چو کوهی نگر
در خود نگر در راه نگر در بادو بارانو طوفان نگر
با صوتو نوایی دگر با همراه شدن ها نگر
زمستانیم زگرما نگر پائیزیم به بهاران نگر
در استقامت چون کوه نگر
در صبر چو با ایمان دگر
این راه نو زبذری زنو در بذر نو زکهن و در بر نو نگاهی نگر چو ماه گرد شب کهکشانی نگر
ترانه زنو زتاری دگر زتاریخ نگر زفرهنگو بینش نگاهی دگر
با همدردی نگر مرحم نگر چو طوفان زدریا تعادل نگر
حسام الدین شفیعیان