58 امّا پطرس از دور در عقب او آمده، به خانهٔ رئیس کهنه در آمد و با خادمان بنشست تا انجام کار را ببیند.
67 و پطرس را چون دید که خود را گرم میکند، بر او نگریسته، گفت، تو نیز با عیسی ناصری میبودی؟
61 آنگاه خداوند روگردانیده، به پطرس نظر افکند. پس پطرس آن کلامی را که خداوند به وی گفته بود بهخاطر آورد که، قبل از بانگ زدن خروس سه مرتبه مرا انکار خواهی کرد.