-
زمین تنهایی
جمعه 22 مهر 1401 05:09
هنر تنها نور تنها معنویت تنها انسانی تنها خدا تنها شعر تنها همه بر هم درون هم بدون هم برای هم خدا تنها شب تنها روز تنها ماه تنها خورشید تنها آدمی تنها آدمک تنها نور تنها رود جوشش دریا خروش خروش موجی موج خروشان زده قطره بارانی تنها بارانی تنها قطرات تنها قطره تنها موج تنها شعر تنها شاعری در هم شکسته خود درون خود گرفته...
-
جهان صلح را سمفونی فالش بر هم زده
جمعه 22 مهر 1401 05:09
خنده غم را بیدار کرد غمکده را ویران کرد گفت غم چه میبری با خود گفت غم درون خنده یا لب خنده یا لب گریه ماتم درون خنده تلخنده بی خنده خنده از چه گریه برای خنده سمفونی هاهاها خنده خنده گریه های های های دبیر کل صلح ملل خنده خنده های های گریه پرچم آتش زده آتش پرچم زده صلح سفید سیاه زده جهان را باروت ها قیمت زده خون به قیمت...
-
دفتر الفبا را آهنگ زده
جمعه 22 مهر 1401 05:08
مانده بر لب سخن ای غزل بر دل سخن مانده بر شعر ساقه ای شکسته درون کلمات بر سخن چینش میکند الفبا را الف بر باد رفته یا ب بر باد درون الفبای کهن کهن بر الف بر زده فارسی را آهنگ نوتر زده فارسی را فارسی بخش بخش کوتاه کلمات را ضرب آهنگ زده آهنگی که میخواند کلمات را خوانش نو بر کهن نو خوانش بهتر زده چه قصه ای صد به یک خط...
-
شمع روشن باران زده
جمعه 22 مهر 1401 05:07
کودکی دید بر آینه پیری خود را کودک پیر شد درون آئینه خود را پیری درون آینه جای نگرفت شیشه های شکسته طوفان موج ها را راه راه دوراهی ها بین چهارراه کودکی رفته پیری را درون آینه بر هم میزند ضرب ضرب سن و تاریخ تاریخ های شمسی میلادی تاریخ نیامده بر قبل بعد قبلی که در اینه زده خواب پریشانی احوال خنده روزگار روزگار هی روزگار...
-
دفتر خوانش نت های بر هم زده
جمعه 22 مهر 1401 05:07
پیرمرد بر جوانی خود میخندد و موهای سفید از تار تار سه تاری فالش زده از نت های خزان زده تار تار مبهم دفتر نت های باران زده صدای سازی درون قلب ماتم زده موی سفیدی تار تار درون فکر را بر هم زده شعر هم یخی مانند آب شدن از گرمایی ماتم زده خوراک چند گام لبخند از نانی بر آهن زده عابرانی رخت را رقصان زده چراغکی تابان ماه نور...
-
کهن و نو در نو به کهن
جمعه 22 مهر 1401 05:06
چراغی میبرد خواب را خواب درون فکری خسته بادبادکی ادمکی پروازی پرواز کن ای فکر درون خوابیده خواب میبرد رویایی را درون کهن تاریخ شمار شمارش تاریخ فصل یکم کتاب نو به درون پل زدن هست پل ها نمیمانند اما تاریخ با تمام فصلهایش پلی به کهن و نو هست حسام الدین شفیعیان
-
نهال درست رشد زنجیره بر زنجیره ها
جمعه 22 مهر 1401 05:05
کاش فکر را بارانی کنیم نهال خوبی را رشد بذر ها کنیم نهال درست شدن از بذر شکوفه میکند کاش شکوفه ها را بهار جوانی کنیم نهال آن را بستر یک زنجیره ی انسانی چراغی بر اندیشه های فصل بهاران در شکوفایی کنیم حسام الدین شفیعیان
-
میزگرد تک نفره
جمعه 22 مهر 1401 05:04
میزگرد تک نفره روبروی کلمات تقاطع زده شور الفبای بی الف آهن زنگ زده کوچ حروف روی سطر سطر یخ زده دریاچه ی بی ماهی زنگار زده غروب خورشید کلاغ را ماتم زده سکوی بی قایق تور ماهی بدون ماهی برف زده صدای پای یک نفر برکه درخت شاخه های برگ ریزان زرد زده شاعر-حسام الدین شفیعیان
-
باران زده
جمعه 22 مهر 1401 04:42
کوچه های باران زده کنار دیوار صنوبری تازده دیوار پیچکی تاخورده در برگ گل صدای تیک تاک ساعت خاموشی زده برجک نگاه باران زده کوچه ها در خلوت خود باقی شب را تا صبح باران زده کجای واژه ام شعری میجوشید واژه را بردار کاغذ را غم زده حسام الدین شفیعیان
-
قاصدک بارانی
جمعه 22 مهر 1401 04:41
ای قاصدک بارانی کجایی ای قاصد از آن پر کجایی در شب چو فانوسی زجهانی فصلهای پائیز همچون فصل زمستان یک فصل جدید آشنایی ای فانوس شب غزل گرفته در بر بهاران جای گرفته ای نو به نو شدن ها ای فصل دگر در کتاب ها شعری که میزند به طوفان ساحل زبر نبرد طوفان باز امده از شب جدایی در نور کند چهره در بر خورشید زبر روز روشنایی ماه شب...
-
قصه زندگی
جمعه 22 مهر 1401 04:41
غزل خواندم غزل خوانم تو باشی زبر مثنوی خوانم تو باشی زدو بیتی گذر کن گر همی رود زدریا زمثنوی پر از نور زدیوان غزلهای زمینی بخوان شعری زنور اسمانی بباران اشک شعله ور شو بباران شعر دریا را نگاه کن زرنگین کمان باران گرفتن زباران در پی رنگین کمان شو زنو از غزل تا نو به نو شو همی شعر را به خوانو نو زنو شو زکسب دانش از بهر...
-
/خورشید هدایت/
جمعه 22 مهر 1401 04:40
/خورشید هدایت/ ای چشمه خورشید هدایت در سپر از دوران تاریخ هدایت بر بر هدف در بر امید چو خورشید ماهو ستاره همه در عشق چو جوشید شعر از کلمات حرف چو باران شود آری این هست نهال بذر تنومند صداقت راستی در بر تعالی متعالی هر کسی که دارد بر خود جوشش چو عالی کوشیدنو جوشش همه در راه بذر حمایت حامی بر کل افلاک و کهکشانها و جلال...
-
/شب شعر ماهی ها/
جمعه 22 مهر 1401 04:39
/شب شعر ماهی ها/ شهری که میبرد چراغ قرمز را زرد در زمستان قصه آدمک ها نغمه میخواند سروده ای برای زمین نقطه های چند نقطگی بر زمین شوریدگی موج ندارد دریا انگار خواب دریا دارد قصه فردا جایی در دل فانوسک دریایی مردی فریاد زد آی دریا شهر مرا در خود خانه دارد دلی دریا به دریا خانه دارد همانجا که مرا شعر میخواند درون جملگی...
-
/سمفونی برکه/
جمعه 22 مهر 1401 04:32
/سمفونی برکه/ سمفونی سکوت انگیز مرغابی ها غازک های قارقاری در بیشه زاران روی برکه نهالی خشک غزل در بر مردن جهانی خوش بال هایت را باز کن آدمک شب های زمین سر فصل غروب قصه های آرزوهاست حسام الدین شفیعیان
-
چرخش توپ واره ی زمین
جمعه 22 مهر 1401 04:31
ساعت شنی شنزار دقایق عقربه های فلش زده تیک تاک چرخش عقربه ها بر ساعت درون قاب شیشه ای موج ساعت روی گذر جایی در پلی بروی تاریخ پل های چوبی زمین گرد چرخش توپ واره ی زمین میدان گلهای خالی دروازه شکستن دقایق رفته سرعت نور درون نور درون ساعت برای چرخش و نقطه های تیک تاک زده حسام الدین شفیعیان
-
فنجان قهوه ی یخ زده
جمعه 22 مهر 1401 04:30
فنجان قهوه ی یخ کرده ی ماتم زده قهوه روی تلخ کامی جریان زده جریان دریا را تلاطم نمک زده جای شکر اشک را رقم زده سکوت نت های باران زده صدای شکسته ی درهم زده فالش ترین فالش بر هم قطعات بریده از دفتر نت بر هم زده حسام الدین شفیعیان
-
رفته از یاد...
جمعه 22 مهر 1401 04:30
روبرو دروازه ی تنهایی پشت سر آهنگی پایانی رودر روی شعری در قاصدکی که میرود به ناکجا کجا آبادی از ناکجا آباد سرزمین بنفش خاکستری و قهوه ای روشن از فکر رویایی بادبادک انگیز چوب کبریت خیس خورده تلاطم شکستن قایق درون خود دریای موج انگیز روبرو دریا هست و شهر در تقاطع فکر رفته از یاد... حسام الدین شفیعیان
-
دشت آرزوها
جمعه 22 مهر 1401 04:29
من در شعر ها بارانم در زمستان برفی با هم قطاران آدمک زده شب ستاره ی فکری که روشن از خستگیست بحران ستاره در راه درون باران آسمانی که اشک میریزد برای زمین دشت آرزوهای مانده بر گلو بغض گرفته از ماتم و اینجا خط استوای تمام بی خطی های خط کشی شده هست نقطه ی صفر زمین جایی در انتهای قصه ها... حسام الدین شفیعیان
-
چای بریز
جمعه 22 مهر 1401 04:28
چای بریز حال بی تب تاب برای من بی تاب بریز غزل بشو دو بیتی صنم بشو پشت سر هم بریز شور بشو ختم برای مرحم این دل بشو قند بریز غزل به دل فکر مرا بهم بریز شعر مرا جوانه شو خروش این نشانه شو حال برایم کمی حرف بریز پشت سر هم بریز شاعر-حسام الدین شفیعیان
-
چند فصل زندگی
جمعه 22 مهر 1401 04:24
چراغ سکوت بلوک های رفته از شمارگان زمین سوسوی ماه بلوکه های آجری مردگان سفالی کوزه های خالی از احساس روی کندکاری تاریخ رفته از یاد تب سرد کنج قبرستان زمستان سنگ گرفته ی آرامستان پائیز برگ سنگ گرفته ی باغستان بهار گل روئیده سنگ گل بستان بستان باغستان آرامستان قبرستان زمستان انارستان انجیرستان خنجرستان زخمستان مرحمستان...
-
قالی را چو شعر بافتی
جمعه 22 مهر 1401 03:55
/قالی را چو شعر بافتی/ چه عالی گفتی با چه حالی گفتی بند بند مرا دار قالی گفتی گلفشانی گفتی با نشانی گفتی مرا طرح زدی روی قالی گل قالی بافتی چه عالی بافتی شعر را سطر سطر روی قالی کاشتی واژه را رنگ قالی ساختی مرا ضرب زدی ضرب پیاپی بافتی شور فشانی گفتی جوشش شعر در قالی موج عالی گفتی صاف بر تخت روان قالی انداختی هنر را پل...
-
کوچه دلتنگی زمین
جمعه 22 مهر 1401 03:53
/کوچه دلتنگی زمین/ پنجره نورفشان خورشید میخندید باران نغمه شدو خوش بارید غزل از سرو شدو آسمان دلتنگ بود شعر گم گشتو شاعر همی گم میگشت در پی کوچه ی تردید کمی باران بود ماه از پس پرده چرا نالان بود غم برایش کمی لالایی شعر برایش کمی حرف میشد قصه سرفصل غرلهای دل او میشد حسام الدین شفیعیان
-
غبار تنهایی
جمعه 22 مهر 1401 03:51
یک نفر در غبار تنهایی روی سکوی سپیده دم رویایی جایی در قصیده ای بارانی میشود رویا شاید قصه ای برای فردایی سکوت ممتد روزهای زمستانی مثنوی تکیده از درخت پیچک سار روی سپیده دم زیبای صبحگاهی درون برون از زندگی از درخت شکوفه های سکوت انگیز تار سه تاری در درون تارهای غار تنهایی حسام الدین شفیعیان
-
تو میروی...
جمعه 22 مهر 1401 03:49
تو میروی جاده میرود زندگی میرود قصه میرود شب با تمام سکوتش میرود من قاصدکی در دست باران میشوم باران میرود روز میرود و غروب میرود شعر میرود شاعر میرود قصیده میرود تاب میخورد زمین دور گردش قلبم قلب با تمام تپیدن خود میرود و این یعنی خط استوای زندگی در بر زمین نیمکره ای در درون غار تنهایی پنچره باران زده میماند آهن هم...
-
قصیده ای طوفانی
جمعه 22 مهر 1401 03:44
برای قصیده ها تنهایی برای شعر من کنج اتاقی کلماتی بارانی قصه از کاشتن بذری آغاز شد منو شبو شعرو قصیده طوفانی حسام الدین شفیعیان
-
قطعه ای برای سرودن
جمعه 22 مهر 1401 03:42
چند بلوک و چند چهارراه هیاهوی خاموش عکس کودکان در خاک صدای گریه صدای خنده صدای مات زنده ها برای تابوت ها عجیب سکوتی دارند مردگان انگار با خود تمام ارزوهایشان را به خواب برده اند حسام الدین شفیعیان
-
پری دریایی
جمعه 22 مهر 1401 03:39
قدم هایت را آهسته بردار پری دریایی به ساحل انسانها خوش آمدی دلت را دریایی نگه دار اینجا شهر است نه پشت دریا قایقی اگر داری جا بگذار عاشقانه برگرد به دریا شهر با تمام آهنی بودنش تو را خورد خواهد کرد شهر چراغ دارد آن هم قرمز حسام الدین شفیعیان
-
شاعر خواب های دلتنگی
جمعه 22 مهر 1401 03:38
شاعر خواب های دلتنگی رویاهای قصه ی دلتنگی تواریخ تاریخ بدون سال سالهای قصه ی دلتنگی پنجره ی رو به شهری آهن آهن های قصه ی دلتنگی کارناوال شهرنشینی بوق ممتد ترمز روی کلمات هجایای کشیده از درد دلتنگی ماضی بعید قصه دیروزها فعل حال قصه امروز دلتنگی خاطرات خیس باران زده سال شمسی قمری زدور شعر منظومه مثنوی دلتنگی تالاب غرق...