مرد کنار قفسه کتاب می ایستد و میگردد کتابها را ورق میزند.و کتاب زرد رنگی را بر میدارد,,باز میکند صفحه اول خالی صفحه دوم خالی صفحه سوم خالی,کتاب را میبندد و دوباره باز میکند,صفحه اول خودش صفحه دوم زندگیش صفحه سوم خاطراتش باز میبندد,و باز میکند خالیست,کتاب را بر میدارد و سمت صندوقدار میرود و قیمت کتاب را میپرسد.فروشنده...
1-مونالیزا با تمام خنده اش گریه میکرد. 2-موزی که زیر پا بره موز نیست. 3-اثاث اساس همه چیز بدون اساس ریخت. 4-تابوت خالی سیب و نارنگی جامانده نخورده هست. 5-خیرات جمعه همان خیرات شنبه هست که مانده از جمعه. 6-سلطان تمام جنگل کلاغ بود که از جنگل رفت و برنگشت توی قصه ها بی خانه شد. 7-جهان وارونه همان جهان غیر وارونه هست که...
دلم که میگیرد وسعت تمام دنیا میشود واژه واژه را میکارم میشود بذر میشود تابش میشود دلتنگی دنیا با تمام وسعتش کوچک میشود شاید این یک سکانس از زندگی هست شاید تمام دریاها رود درون زندگی اشک ها هستند جهان نیم دایره ای از یک دایره ی بزرگ از نصفه آن هست ... سکوت معنا دارد بدون تمام حرف زدن ها سکوت سمفونی خاموش پر از آتشفشان...