دختر پیغمبر چگونه ای؟با بیماری چه می کنی؟در پاسخ شان پس از آنکه سپاس خدای گزارد و بر پدرش درود فرستاد.آنگاه گفت:
به خدا دنیای شما را دوست نمی دارم و از مردان شما بیزارم!درون و برونشان را آزمودم و از آنچه کردند ناخشنودم!چون تیغ زنگار خورده ی نابرا و گاه پیش روی واپس گرا,وخداوندان اندیشه های تیره و نارسایند خشم خدا را به خود خریدند و در آتش دوزخ جاویدند.
..
ناچار کار را بدانها واگذار و ننگ عدالت کشی را برایشان بار کردم نفرین بر این مکاران و دور بوند از رحمت حق این ستمکاران.وای بر انان.چرا نگذاشتند حق در مرکز خود قرار یابد؟و خلافت بر پایه های نبوت استوار ماند؟ آنجا که فرود آمد نگاه جبرئیل امین است.را نپسندیدند چون که سوزش او را چشیدند و پایداری او را دیدند که چگونه بر آنان می تازد,و با دشمنان به خدا علی نمی سازد.
..
یک زمان قیصر به سر باد غرور
کرد عیسی در قبال او ظهور
بود قیصر مظهر ظلم و جفا
بود عیسی مظهر صلح و صفا
راه قیصر راه و رسم بندگی
راه عیسی راه و رسم زندگی
کرد قیصر مردمان را بندگان
بنده ی خود نی خداوند جهان
همچنین احبار و خاخام یهود
وضع شان یاد آور شرب الیهود
گرچه ناظر بر ستمهای زمان
لیک آرام و فروبسته دهان
تا که عیسی با ظهورش مژده داد
مژده ی برپایی آن عدل و داد
گفت مردم من بشارت می دهم
با کتابم این اشارت می دهم
گرچه بینی زین امیران کر و فر
حب دنیاشان نموده کور و کر
گر شتر از روزن سوزن رود
مترفی هم داخل جنت شود
عاقبت آن صاحبان زور و زر
با دروغ و با فریب و شور و شر
توطئه از بهر عیسی ساختند
هم صلیبی بهر او پرداختند
..
شاید یکی از راههای شناخت صفات و روحیات یک فرد..هنگامی می باشد که با مرگ..روبرو می شود.
و از این مهمتر آن لحظه ای است که در آخرین دقایق زندگی با قاتل خود روبرو می گردد.
علی پیشوای فکری و مذهبی و سیاسی..در سال 40هجری..بدست ابن ملجم..یکی از متعصبین قشری..شهید
می شود.او از نزدیک شاهد مرگ عثمان و تبعات سیاسی آن بوده است.او دیده است که مرگ عثمان..باعث
بوجود آمدن بحران سیاسی و اجتماعی در میان امت مسلمان..گردید.و در اثر این مرگ..هزاران نفر..بخاک و خون
غلطیدند.او بخوبی می داند که کشته شدن یک رهبر..تا چه اندازه..جامعه را به آشوب می کشاند..و هزاران فرد بیگناه
در اثر این مرگ..کشته و مجروح خواهند شد.اینست که..در آخرین لحظات حیات پرثمر و پر افتخار خود..به شهادت خود
جنبه ی فردی داده و از پیش جلوی استفاده ی سیاسی آنرا می گیرد و می گوید..فرزندان عبدلمطلب نمی توانم شما را غرقه در خون
مسلمین ببینم در حالی که شعار می دهید ..امیر مومنان کشته شد..هشدار!به هیچ وجه نباید جز قاتل من کشته شود..دقت کنید ..تا زمانی
که در اثر این ضربت مردم..پس آنگاه ضربه ای در ازای ضربه اش به او بزنید.اما مباد که اندام هایش را قطعه قطعه کنید!
چرا که از رسول خدا شنیدم که فرمود..مبادا!اندام موجود زنده یا مرده را تکه تکه کنید..اگر چه سگ درنده و هار باشد.
او حتی از این هم بالاتر میرود..لحظاتی تامل می کند ..تا خشم و احساسات دوستان و یارانش فرو نشیند و آنگاه می گوید..اگر قاتلم
را ببخشم..این موجب نزدیکی ام به خداست..برای شما نیز بخشش ارزنده است.پس ببخشایید!مگر دوست نمی دارید که خدا شما را
بیامرزد؟...راستی در کجای تاریخ..چنین نمونه ای را سراغ داریم.راستی این نوع انتخاب و این نوع برخورد..از چه جهان بینی و تلقی ای..نشات
گرفته و منشاء انسانی آن کدام ست؟شاید عمیقترین جمله ای را که در تاریخ بشر برای حفظ ارزشهای بشری و حقوق انسانی..و تنظیم
روابط میان انسان ها..عنوان شده است..و در عین حال نشان دهنده ی شیوه ی تفکر نویسنده ی آن است از قلم علی تراوش کرده است.
آنجا که به فرزند گرامی اش..امام حسن می نویسد..فرزند !خودت را میان خود و دیگری میزان قرار ده! و بنابر این برای دیگران
آنرا بپسند که برای خود می پسندی..و آنچه را که دوست نمی داری برای دیگران نیز نپسند..و همچنان که دوست نداری به تو ظلم شود..
تو هم به دیگران ظلم مکن.و آنگونه که به نیکی مردمان امیدواری..تو هم به آنان نیکی کن.//
آری اینست خاستگاه انسانی.. و علت اصلی و اساسی بینش انقلابی و توحیدی علی.او به خاطر خدا به انسان عشق می ورزد.و بر این اساس آن رابطه
متقابل و دو طرفه را که نگهدارنده ی اساس اجتماع بشری است..توضیح می دهد و سفارش می کند.
از کتاب حکومت در نگاه علی(ع)-از زنده یاد استاد محمد جواد شفیعیان
مردم کوفه!مردم مکار فریبکار!مردم خوار بیمقدار.بگریید که همیشه دیده هایتان گریان و سینه هاتان بریان باد!زنی رشته باف را,مانید که آنچه را استوار بافته است از هم جدا سازد.پیمانهای شما دروغ است و چراغ ایمانتان بی فروغ.مردمی هستید لاف زن و بلند پرواز!خودنما و حیلت ساز!دوست کش و دشمن نواز!چون سبزه پارگین,درونسوگنده و برون سوسبز و رنگین,نابکار!چون سنگ گور نقره آگین.
کرد پیغمبر عزیمت مکه را
قلب توحید جهان و کعبه را
با هزاران مسلم پاک و غیور
با توکل بر خداوند غفور
رفت بیرون از مدینه با سپاه
در پناه و سایه لطف اله
پا نهاد بر دوش پیغمبر ولی
او که باشد بعد پیغمبر ولی
جملگی بتهای کعبه او شکست
بند شرک و کفر را از هم گسست
بعد آن بر بام کعبه شد بلال
او که بودی مظهر صدق و کمال
بانگ زیبای اذان را ساز کرد
نغمه ی توحید را آواز کرد
گرد کعبه کافران در انتظار
تاچه فرماید رسول کردگار
جملگی در ترس و لرز اضطراب
همچو سایه بر فراز موج آب
داد پیغمبر به آنان این نوید
جمله آزادید بسوی حق روید
پس منادی داد مردم را خبر
این خبر از جانب خیر البشر
بیت بوسفیان باشد این زمان
مرشما را خانه ی امن و امان
طشت آبی را بیاورده میان
بهر بیعت با زنان مکیان
تا نگه دارند راه و رسم دین
دست بردارند از هر خشم وکین
کافران از صبر او اندر شگفت
فتح مکه این چنین صورت گرفت
زنده یاد استاد محمد جواد شفیعیان