حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

/غزل خوان شب/

/غزل خوان شب/
من با نغمه ها همسازم
یک غزل پر از آوازم
ایستاده بر بلندای زمان
دفتر خاطرات پر از نغمه شور سازانم
من با قافیه ها هم آوازم
با مصرع سرگردانی در سازم
سطر سطر جوهره ی یک شعر پر از سر آغازم
گلبانگ سرور اگر شعر پر کند
کوزه آبی پر از شعرو غزل و آوازم
خوانشی برد مرا دور غزل قمر از شمسی
من شمس نهارو لیل و شعر برای آنها سر آغازم
بلبل خوش سخن از منزل ما میگذرد
رهگذر آرام آی که شب میگذرد
فانوسی اگر راهی شوم در دل شب
من غزل خوان شب تاریک طلوع خوش این آغازم
حسام الدین شفیعیان

/شب فانوسی/

/شب فانوسی/
روزگاریست که شکر خنده غمی میدارم
از شکر خنده نمک در غم خود پندارم
راهی که رود مرحم جانانه زآن دو سه بیتی غزلی میخوانم
شب زفانوس اگر راه شد از بحر قلم
چند بیتی زنو شعر زنو میدارم
حسام الدین شفیعیان

/فصلی نو/

/فصلی نو/
غزل سر فصل هر شوق بهارست
بهار در فصل پائیزم خزانست
چو بر پائیز نگاهی میشود شد
زمستان هم شروع طلوع هر خزانست
به شعرم گر زچنگی بر بیایی
زنغمه خوان غزل آلالگان است
به فصل نو رسیدم از بر شعر
که شعرم رنگین کمان روزگارست
حسام الدین شفیعیان

/ایستگاه میماند و قطار میرود/

/ایستگاه میماند و قطار میرود/
عقاب تیز پرواز را نظاره کن
چرخش ایام را حواله کن
جهان مثال هندوانه ای دربسته
هندوانه را قرمز رنگ بسته
صدای باز شدن در را در ارابه آسمان
خط میانه دو خط آسمان
سمت کهن سمت نو
سمت پرواز پروانه پیله را
پیله باز کن جهان خوابست
خواب در خط قرمز چراغ خواب هست
وسعت بیکران را نظاره کن
وسط خط سرود خوانش زندگان رفته از مردن
مرگ نخ به بادبادک زندگی خط جاماندن
آدمها سکوی تاریخ ها
عقاب های تیز پرواز و شاهین ها
نگاه کن ترانه میخواند پرنده
غاز با غاز درنده با درنده
بردن باخت مساوی باخت رفتن یا ماندن
ماندن بادبادک رفتن از ماندن
ماندن برده زندگی سکوت ترانه ی چند بردن ماندن از زندگی
رد شدن از عبور تند رفتن
سکوت را خط رفتن خط ماندن
ایستگاه متروکه تاریکی
ایستگاه صدای قطار رفتن
قطار ها میروند ایستگاه منتظر قطارست...
حسام الدین شفیعیان

/سکوت سمفونی زمین/

/سکوت سمفونی زمین/
نت های باران زده
فالش در هم نت را تنگ ماهی غم زده
دو دو های بد ضرب زده
می می های ریتم را بر هم زده
سو سو های سو سو زده
فا فا های خط ریتم را آهنگ زده
سی سی های چندو چند عقب تر بر هم زده
شور ریتم آهنگ را تم های کند بد گوش نواز بر هم زده
دفتر سمفونی را بازکن فلوت باس را تند تند فوت زده
سه تار ماتم سه تار کم زده تار را محکم چنگ آهنگ زده
سمفونی گیج و ماتم زده کودک صلح باروت خورده صدایش آهن زده
فشنگ تار زده قلب را آهن زده
صلح را آتش آتش را صلح زده
نوازنده را اشک نت را خیس آهنگ را فالش بر هم زده
شیپور تلمپتی صدای بیدار باش را میشنوی
جهان قلب بیداری بشو جهان زخم زده چسب را مرحم زده
بالای تمامی نت ها خط خوانا را ناخوانا زده
ماه را با دست کنار بکش زمین سمفونی طلوع هست
شاعر-حسام الدین شفیعیان