همیشه باید مد نظر داشت که افرادی هستند که عینا با همه شخصیت های تاریخی از نظیر معنوی دشمن هستند. علت این دشمنی بسته به ان هست که با هر کدام نوعی دشمنی دارند. علت دشمنی ها اینست که اولان به آنچه خود باور دارند باور ندارند چون باوری ندارند که بخواهند به آن باور بصورت یقین باور داشته باشند.و چون باور شخصی ندارند به هیچکسی هم باور ندارند.اما به آنچه خود باور دارند چیست؟باور ماده کامل زندگی مادی تا زمانی که چرخه مادی آنها روبراه باشد به آنچه از ان اعتقاد دارند که ماده مادی هست باور دارند زمانی که باور مادی انها از انها بی نیاز شود چون باور مادی ماده مصرف گرایی هست و در مصرف گرایی شخص تاریخ انقضا دارد و چون تاریخ انقضای مصرف او تمام شود دور انداخته میشود به آن افراد هم اعتقاد نخواهند داشت.در اینجا مسئله دشمنی با هم روی میدهد چون وسط ماده هست که مادیت را حرف و کار و فعالیت میپندارد برای شخص.چون شخص اعتقادی نیست و کالایی هست چون باور کالایی دارد به زیر مجموعه خود هم نظر کالایی دارد در این چرخه خیانت بسیار زیاد میشود.یا اگر مادیت به آنها نرسد میشوند درون مایه برون ریزی.برون ریزی یعنی آنچه میدانند برون میریزند.و آنچه نمیدانند در ورطه نقد میاورند نقد سلاخی کننده.نگاه طلبکارانه از همه دارند زیرا این نگاه طلبکارانه اینست که من مصرف گرا باید تو را که نفعی برای تو ندارم همراه خود کنم. زیرا نفع من برای منست و سراب آن برای تو.اما هرم شکل نمیگیرد. چون نفع هرمی چرخ دنده ای هست. ولی چرخ دنده برای عده ای میچرخد اما چون به دسترسی چرخ دنده ها به مادیت هست و طمع مادی زیاد هست خیانت و حمایت صفر میشود.چون اعتقادی نیست.وقتی نگاه ماده مادی مطلق به همه چیز شد کلاه گذاشتن سر هم میاید.در واقع چرخ دنده له میکند تا هدف نهایی خود را به مقصد برساند.و در این چرخه اگر این چرخه وارد معنویت ادیان شد نگاه خطرناکی پیدا میکند.ابتدا از امر نگاه مادی به معنویت شروع نمیشود.نگاه بر کنار کردن افراد مانع.و سپس چرخه مادی نگری جای خود را باز میکند.تخریب دین.تخریب باورهای دینی.تخریب اعتقاد به امورات اعتقادی.وقتی شما مرتبا در یک دین با امورات مجموعه بالاتر از کلاهبرداری. و فساد. و امورات خطرناک مواجه شوید عدم اعتماد رخ میدهد. در کجا در جایی که باید بیشترین اعتماد و امنیت روحی و جانی باشد بر عکس آن را دریافت میکنید.با احساس خطر احساس شک احساس اینکه باورهایی که به من داده شده درست نیست.و حتما بعد این موت به جهنم میروم.یا نمیدانم چه درست هست چه نادرست. معلمین دروغین باورهایی را قاطی در آموزه های خود میکنند که ردی از آنها در کتب پیدا نمیشود و اصلان معلوم نیست از وحی دروغین کجا به آنها رسیده که وحی هم نیست بلکه یک سیستم غلط آموزی برای مسائلی هست که آن چرخه میداند چه خبر هست آنهم با علوم غلطه و علوم نادرست که درصد خطای زیادی در ان هست. و درست هم هست.منتهای مراتب آموزه های غلط باور را خشک میکند.ایمان ضعیف ریزش بسیار زیادی میکند چون پایه قوی ایمان از دانسته ها نیست ریزش میکند.آموزه های غلط آموزه هایی هستند که نا با عقل و نه با منطق و نه با تفسیر و نه با ارائه دادن درست در نمیایند چون پایه آن غلط هست از آنکه گذاشته.و آنکه گذاشته چه برداشت کرده با چه هدفی.پس هر چی مفسرین دانشمندان و علمای دین آن دین میسنجند و کار میکنند میبینند درست در نمیاد. چون مبنا بر جذب هست هر کاری در آن جذب هست درست نیست.جذب درست و با سر منزل درست هست که فایده معنوی را میرساند.اتفاقان قدرت جذب دارند چون امورات دیگر هست حلقه دارند.حلقه ها کمک میکنند.حلقه ها منافع را بر میدارند هاویه را میدهند.دو نوع رخنه وجود میاید قلاب اندازی دیگران و صید افراد به دین نه اهداف درون دین برای باز آنها.پس چون دین هدف مادی شد و کاربردی خطر بی ایمانی زیاد میشود. اما اگر انسان با تعقل و تفکر با تحقیق نه تحقیق ساده تخصصی در دینی تحقیق کند و بتواند شناخت خوب پیدا کند اگر انتخاب عاقلانه کرد چرا عوض کند وقتی چیزی را درست و با علم و معنویت و درستی یافت از دست دادنش را مثال از دست دادن معنویت خود بداند.پس آنکه درست کوبید درست جست و درست یافت از دست نمیدهد. چیزی را که با درستی و سختی به دست آورده.اما آموزه های غلط آموزه های سر در گم کننده که خود آموزگار تعلیم دهنده به دیگران در ان عاجز از ارائه هست چگونه توقع رود شخص مقابل دریافت کننده بعدان دچار بحران شک و تردید نشود .چون چیزی درست ارائه شد درست هم برداشت میشود و جذب درست هست که جاذبه معنوی دارد برای دیگری.والا خیانت به هم خود همان تعلیم دهنده هست تعلیمی که خود نمیداند اما میگوید چون خود را ندانسته به آموزه غلط اندازد دیگری را به چه اندازد. پس آنچه ارائه شود باید درست باشد که بتوانند درست برداشت کنند و درست به دیگری انتقال دهند.اگر با مصارف جذب دروغ در هر زمینه جذب کنندگی باشد خیانت هست نه در آن جان فدایی در حق هم اتفاق می افتد نه نجات در ان حاصل میشود .و چه بسا خیانت ها صورت گیرد.نگاه ماده گرایی له کننده بالا رونده خطرناک هست. زیرا یک اعتقاد به غیر ماده نیست فقط ماده حرف میزند مادیت.آن چیزی که مادیت هست چون در ان جنگ هست باز مثال کرکسان لاشخوران در آن نگاه میشود و باز در ان برای افزانی قصد میشود.چون در هر امری نگاه سوء استفاده ای شکل گیرد خطر انحراف بالا رود. پس تعقل تحقیق و یافتن حقیقت ها میشود.چشم بسته قبول کردن هر چیزی یا پتکی یا خوراک ذهنی از آنچه میابیم جستن یافتن تمامی منابع تحقیقی و چینش آن و یافتن جواب درست آن هست. تا شخصی گفته شد بد بوده یا متنی جایی گفته شد دلالت نیست چون همه چینش شد جواب در میاید.اما اصولان اصول آنهایی که به هیچ شخصیتی معنوی اعتقاد ندارند از زمینه زدن تمامی افراد تا کتب. تا ادیان تا همه چیز حتی خدا صورت میگیرد تا هدف زندگی مصرف گرایی بصورت صد در صد شکل بگیرد و کالا نگاهی به همه چیز شما را شبیه سود شما یا اسکناس ببینند نه انسانی گرایی و خود شما و ارزش های شما بلکه سود شما چیست.