مبحث فصل پنجم روی مبحثی مهم و حقیقت شناسی تمرکز دارد بنام قدرت شیاطین چرا شیاطین و نه شیطان .ابلیس یک شخصیت قدیمی هست که از عبادت شش هزار به زمان آن جهان که شش هزار آن زمان در شکسته شدن زمان در انجا معنی میشود به حساب زمان زمین. یعنی یک عبادت بسیار طولانی داشته.در هر هزار سال آنجا که شش هزار سال آنجا در هر هزاره.یعنی با توجه بر ساعت شکسته آنجا.چرا ساعت زمان آنجا به معنی زمین نیست آیا آنجا زمان وقت نیست.زمان وقت یعنی رفت آمد روز و شب.این ساعت را بشریت با توجه بر صبح.ظهر. شب.و اختراع ساعت.و تایین وقت ها گذاشت. یعنی یک روز سپری میشود.که باز روز بعد صبح و ظهر و شب دارد.چون خورشید و ماه در زمین دیده میشود. حالا همین ماه خود به این شکل دیده میشود گاهی نصفه و کامله.یک شکل کلی آن که در فضا هست.با این شکل انگار ما یک سایه روی ماه به نصفه آن میبینیم.و یا خورشید را.اما اینها مختص جهان ماده هست.که از روی ان صبح و ظهر و شب داریم.حالا هم صبح و شب روشن و تاریک.تشخیص روز و شب.جهان بعد موت که فصل دیگری میطلبد تخصصی کار شود.و چالش ها پاسخ داده شود در فصل بعد. الان روی مبحث شیطان و قدرت شیاطین هست.شیطان همان ابلیس که شش هزار سال هزاره عبادت کرد.با غرور کاذب رانده شد.غروری که نتوانست آن همه عبادت هم مانع او شود برای آنچه خالق امر کرد خلق کردم و او برتری خود دید که جنس او از چیزی دیگر و او از گلی بد بو آفریده شده.که همان مبحث بعدی در خصوص آن هم بحث میشود.و رانده شدنش با قضیه آدم و حوا هبوط به زمین شد.خب این شیطان که رانده شد با جایگاه بالایی بود.اما تمرکز روی الان قدرت آنهاست.اصلان ابلیس چه قدرتی دارد.وسوسه.خیلی خطرناک هست.ابزار هست از درون انسان قدرت میگیرد.یعنی انسان هست که به او قدرت عمل میدهد از رانده شدن بدون قدرت شده اما مکر او قدرت از طریق انسان میگیرد.خب نیرو دارد.چه نیرویی رانده شده.زیاد وسوسه کرده. از روی تمایلات انسان وارد میشود.جنس خود با جنس انسان فرق دارد.چگونه قرار نمیگیرد چون قدرت قرار گرفتن درون ندارد.اما نیرو آدمی دارد.ارواح رانده شده.جهنم و بهشت خود فصلی میخواهد.رانده شدن قطع قدرت از آسمان به زمین هست.جنس او چیست؟ آیا بال دارد ابلیس هم.فرشتگان را با بال میکشند.ابلیس هم با بال میکشند.اصلان روح القدس را هم مثال پرنده ای تجسم میکنند که بال دارد.و قابلیت نشستن دارد چون روح القدس این قابلیت را دارد. مسح و مسئله مسح شدن را با روح القدس تطبیق میکنند. و جبرئیل را پیام آور و منشور کننده بر ذهن و قلب. یعنی وحی کننده از گفتن و تکلم.و قابلیت نشستن درون نه.ماموریت وار می آید و کار را انجام میدهد. مثل خبر به مریم مقدس که روح القدس می آید.و عیسی در رحم قرار میگیرد اعلام میکند آمادگی بر شخص میدهد.و حالا جایی برای آوردن وحی. و ماموریت های ابلاغی و کلامی میکند.امین هست.و دارای مقام در اسمان.فرمانبرداران خدا هستند.پس ابلیس رانده شد و در اسمان قوای صالحین و فرشتگان و مراقبین آسمان از نوع آنچه آسمان خدا خوانیم هستند.آسمانی که پرده آن روی سطح علمی کره زمین هست.و مبحث عالم نامرئی در قسمت موت تشریح میشود.اما ابلیس پس وسوسه.روی چیزهایی که بتواند از آن نیرو بگیرد تزلزل را ببینید حالا باید بر همان که سجده نکرد نیرو بگیرد.بعضی ها میگویند ابلیس کجا بوده خود ما ابلیسیم .بله درست میگند.ابلیس هستند منتها کجا بوده در فرمان اختیار دادن آنها به او بوده.انسان اشرف مخلوقاته.داره قدرت به او میده.
والا تحریک کننده هست. وسوسه کننده . نیروی ادمی دارد.میگویند ابلیس تغییر چهره میده. تو فیلم اغماء بله تغییر چهره میده مثلان تو فلان انسان وسوسه میکنه. فلان انسان فلان انسان اینها هر کدام چهره دارند دیگه.والا خودش یه چوب بدسته که رو بلندی فرمان میده. یا روی زمین.بلندی مثال کوه.نه هر کی چوب بدست بود ابلیسه. مثاله. ولی داره. وامیسته.شکل داره دیگه.فرمان میده عمل میکنند آنهایی که تحت فرمانش هستند.یکی عصا چوبی داره قدرت او دریا را در قدرت یهوه میشکافه.یکی با همان چوب کار دیگه میکنه.یعنی مثاله.اما مثال واقعی عمل کنندگی.دست او میشود دست ابلیس عمل او میشود عمل ابلیس.دست او میشود مثال دست یاری خدا.
فلانی را تخریب کنم.عمل کننده آدمی میشود.فلانی سد هست بر دارم. عمل کننده آدمی میشود.
از عیسی مسیح در فیلم مصائب میپرسد تو کیستی؟ میتوانی این بار عظیم گناه آنها را برداری. تو کیستی میدونه استراق سمع در آسمان رانده شده. میدونه اون کیست؟ ضرب شصت او خورده.یعنی ضربه خورده اونه.و اونهایی که ضربه زدند.میپرسه تو کیستی نزول کرده.یعنی تو کیستی که مقابل من به ایستی. غرور کاذب داره دیگه.
یعنی ابلیس نوعی تهدید اینکه مرگ شهادت تو را رقم میزنم.
یا هر نوع انسان صالح و پیامبری و امامی را.یکجا از نفسانیات شهوانی یحیی را شهادت میدهد.که سر تن جدا میشود.یکجا صالح نبی را با فرمول های نفسانی و وسوسه.
نیروی اون همانگونه عمل میکنند.از آن نماد تک چشم استفاده میکنند.که یک اشتباه خرافی مثال نعلین اسب در نماد هست . که تاختن بر پیکر عاشوراییان و نیروی دشمن.بر پیکر آنهایی که در شهادت رزم انجام دادند. مسیح را مسیحیان تصلیب شده میدانند.و بر اثر شکنجه یک چشم از دست رفت. شلاقو.و ضربات.برای همین در انجیل گفته میشود با یک چشم وارد بهشت شدن بهتر از دو چشم وارد جهنم شدن هست.حالا جسم که ماده هست.مسیح دست بر گوش رییس نیروهای هجوم آورده گوش او را سالم میکند در قدرت خدا و عمل کننده در زنجیره نیرو میبخشد.اما این مشتبه شد.در فصل قبل توضیح داده شد. یک چالش بین دو کتاب هست.چهار انجیل روایت مصلوب شدن دارد.انجیل برنابا جور دیگر روایت میکند.چهار انجیل مرقس که از شاگردان نه رسولان مسیح هست.اما شخصیت دارای ارزش در مسیحیت. و لوقا هم همان حالت. و متی و یوحنا که متی رسول از رسولان و یوحنا رسول از رسولان.مبحث میرود سر مسئله مشتبه شد.خب دار کشیدن همان روش تصلیب آن زمان بوده. برای همین با مجرمان حساب آمد. روشی که مجرمان را به چوب بسته صلیبی میکشتند.اعدام همان تصلیب هست. اما تصلیب روشی کهن از انجام آن بوده.پس دار کشیده نشد.بلکه یهودا اسخریوطی بود که دار کشیده شد.آنهم طبق اعتقاد مسیحیت بعد خیانت آنچنان کاری شد که اصلان انگار کاش زاده نمیشد هر که پسر انسان به دست او تسلیم شود بهتر که متولد نشود همین پسر انسان بر مسیح خواندن چالش هست که نیاز به توضیح باز شدن دارد.که باز خواهیم کرد.اما دار که کشیده نشد تصلیب شد طبق اعتقاد مسیحیت بر پایه چهار انجیل.اما دار نشان همان تصلیب هست.روش آنها در تصلیب همان دار کشیدن هست. منتها روش کهن .برای تسریع در مرگ به پا نقطه شکستن و مرگ را جلو انداختن انجام میشده.مشتبه شد شک داشتند.مثل انگار بدل امروزی مثلان صدام را دار کشیدند. ریشش را تمیز کردند زدند . حالا بدل صدام چال چانه نداشته.و صدام چال چانه داشته.چگونه نیروی هرم رو سرباز آمریکایی و نیروها بخواهند از بین ببرند.اصلان بقول کریستو انری مسیح خوانده مگس نمیتواند بپراند لاغر میشوند هر کی در بیفتدو فلان.رجز میخواند.یک تک چشمم زده بالا سرش.علامت .حالا نیرو آمریکایی هجوم میبره صدام رو میگیره چقدرم افتخار میکنند بدل بیچاره معلمی که چجوری شده رفته بدل شده.اینهارو دار میزنند افتخار کشتن صدام میکنند.کدام صدامو دار کشیدند.مثال بر این بود که اینم مشتبه شده دیگه. بر کی بر سربازان و نیروهای عمل کننده.اما این کجا و اون کجا فرق آسمان تا زمین هست. جایگاه عیسی مسیح عیسی نیاز به بدل نداشته.اینقدر دل جرات داشته یک به آن همه نیرو و رسولانم که میگند رفتند و یوحنا تا پای صلیب آمده حکمت رفتنو بعد شهادت آنها و اینها باز همان ادامه مسیر راه مسیحیت بوده.
براشون شک افتاده بوده. مشتبه شد. کشتند اما شک داشتند.یک چیزی بوده که شک داشتند.طبق قرآن البته.داریم الان میگیم.یعنی مشتبه شد شک داشتند مظنون بودند که آیا واقعان عیسی مسیح را دار یا همان تصلیب کردند یا نه.حالا مفسرین تفسیرات گوناگون کردند.که نمیدانم یهودا شکل عیسی شد این از انجیل برنابا برداشت میشود.یا هم همان که براشان مهم بود شبیه عیسی شد. از خودشان.یعنی شخص یهودی واقع شده در همان دوران.یا نه یک رسول آمدو گفت من شبیه میشوم.خب اینها تفسیرات هست.که یکیش چون مال انجیل برنابا هست.استناد بیشتر میکنند. اما مسیحیت میگوید اصلان یهودا خود را دار کشید.و باز یک چالش باغی هست در آن سرزمین که میگند یهودا با سکه خیانت خرید. که باز در مصائب این نیست.سکه را پرت میکنند سمت آن رییس خائنین.حتی در متونی یهودا را آنقدر بالا میبرند که جای مسیح میگویند متون حاشیه.و یک ابر قهرمان میسازند و حتی مسیح اصلی تا کجا رفتن.پس باغ رو کی خریده.اون که دار زد خودشو سکه رو پرت کرد.پس اون باغ دره نمیدونم جهنم دره هاویه زمین ساخته با نام دره هاویه.اینها و حالا هر جا آن باغه مال کیه.کی فرصت کرده بره باغ بخره.تو یک عطر خساست میکنه.آیا اونقدر مسیح پولدار بوده که یهودا از دزدی بتونه بره بخره.که اگه اینگونه بود دنبال الاغ نمیفتن تا بی صاحب یا بگویند به ما بدهید باز میگردانیم الان نیاز داریم. همان میزان کسب کار زحمت خودشان در اداره رسولان و استادشان که خود زحمت میکشید. و حالا نجاری نمیدونم کارهایی که آن زمان بوده.میشده کسب حلال کرد.آنهم با آن شرایط آن زمان.چالش ها زیادست. اختلافات در قرآن گفته میشه در انچه اختلاف میکردید در قیامت داوری حکم میشود. نسبت به انچه هست که اتفاقات بوده.و باز شدنش کار خود خدا هست.حالا خدای واحد در آنچه در انجیل بشنو ای اسرائیل در مرقس هست و تورات هم این هست.حالا تو کتاب مقدس مال کدام رسول آورده این کلامو .پس اینها هست.مثل همان بودا که میگفته گفتار نیک در دین زرتشتی هم هست.کتاب بودا آیات خشم.عشق و اینها با معانی خاص آن هست.خب پس چیزی که قرآن ان را به مشتبه شدن و نه دار کشیدند و و نه تصلیب کردند.در عربی آن وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ ۚ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ ۚ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا
صلبوه: صلب: دار زدن. «ما صلبوه» عیسى را به دار نکشیدند.
مسئله تصلیب نمیگه. میگه دار نکشیدند.یا صلیب کشیدند. دار نکشیدند.
شبه: شبه: (بر وزن شرف و علم) مثل و نظیر. شبهه آنست که دو چیز در اثر هم مثل بودن تشخیص داده نشود. «شبه لهم» یعنى کار آنها مشتبه گردید.
شبه.
شُبِّهَ
مشتبه به [عمومی] | بدگمان شدن از، ظنین بودن از، گمان کردن، شک داشتن، مظنون بودن، مظنون، موردشک |
بسیار عالی بود و خواندنی
به سایت ما هم سر بزنید
https://baghestannews.ir/news/%db%8c%d8%a7%d8%b1%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%a2%d8%b0%d8%b1-%d9%85%d8%a7%d9%87-%db%b1%db%b4%db%b0%db%b1-%da%86%d9%87-%d9%88%d9%82%d8%aa%db%8c-%d9%88%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%b2-%d9%85%db%8c-%d8%b4%d9%87%d8%9f/
سلام سپاس که خوندید.و تشکر از نظرتون