حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

صدام حسین

صَدّام حُسین عبدالمجید تِکریتی (زادهٔ ۲۸ آوریل ۱۹۳۷ در تکریت، عراق – اعدام ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶) 

در فاصلهٔ سال‌های ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۳ رئیس‌جمهور عراق بود. وی یکی از اعضای برجستهٔ حزب بعث عراق محسوب می‌شد و نقشی کلیدی در کودتای سال ۱۹۶۸ داشت که منجر به حکومت درازمدت حزب بعث شد. مبانی نظری این حزب بر پان‌عربیسم، نوسازی اقتصادی و سوسیالیسم استوار بود. صدام به عنوان نایب‌رئیس تحت فرمان دایی خود، ارتشبد احمد حسن البکر، توانست به سختی کشمکش‌های بین دولت و نیروهای مسلح را در زمانی که گروه‌های بسیاری توانایی براندازی دولت را داشتند کنترل کند. او این کار را با تشکیل نیروهای امنیتی سرکوبگر و تحمیل نیروی خود به دولت انجام داد و با ایجاد رعب و وحشت در ملت حکومت را تماماً به دست گرفت.

صدام به‌عنوان یک رئیس‌جمهور دیکتاتور، کیش شخصیت فراگیری برای خود در بین مردم به وجود آورد. او دولتی به شدت مستبد تشکیل داد و توانست در طول جنگ ایران و عراق (۱۹۸۸–۱۹۸۰) و جنگ خلیج فارس (۱۹۹۱ میلادی) که هر دو عامل کاهش استانداردهای زندگی و وضع حقوق بشر در عراق شدند، قدرت را حفظ کند. دولت صدام تمام جنبش‌هایی را که به باور خود تهدیدکننده تلقی می‌کرد، به‌ویژه آن‌ها که برآمده از گروه‌های دینی یا قومی بودند و خیال استقلال یا خودمختاری داشتند سرکوب کرد. هفته‌نامهٔ اکونومیست او را یکی از بزرگ‌ترین دیکتاتورهای انتهای سده بیستم میلادی[۳] و روزنامهٔ نیویورک تایمز او را یکی از بی‌رحم‌ترین حاکمان خودکامه در تاریخ معاصر توصیف کرده‌است.[۴]

صدام در حالی که در نظر بسیاری از مردم عرب به دلیل مقاومت در برابر غرب و حمایت بی‌شائبه از فلسطینی‌ها، رهبری بزرگ تلقی می‌شد، پس از جنگ خلیج فارس از سوی جامعهٔ بین‌الملل و آمریکا طرد شد.

صدام پس از حملهٔ آمریکا و متحدانش به عراق در سال ۲۰۰۳ مقام خود را از دست داد. او در ۱۳ دسامبر ۲۰۰۳ توسط نیروهای آمریکایی در حالی که خود را در یک زیرزمین در حیاط خانه ای در روستایی حوالی زادگاهش مخفی کرده بود دستگیر شد. صدام در دادگاه ویژهٔ جرائم سران عراق که توسط دولت موقت عراق تشکیل شد محاکمه و در تاریخ ۵ نوامبر ۲۰۰۶، به اعدام با چوبه دار محکوم شد و سرانجام در تاریخ ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶ مصادف با عید قربان در بغداد به دار آویخته شد.

صدام حسین در سال ۱۹۳۷ در روستای العوجه تکریت در کشور عراق و در خانواده‌ای چوپان به دنیا آمد. مادرش او را «صَدّامْ» نام نهاد که در عربی به معنای فردی است که «صَدَمه» می‌رساند. در مورد اینکه چه کسی پدرش است اختلاف نظر است اما به‌گفته مادرش، او هیچ‌گاه پدر خود «حسین المجید» را که پنج ماه پیش از تولدش ناپدید شده یا درگذشته بود، ندید. کمی بعد از ناپدید شدن پدرش، برادر دوازده ساله‌اش بر اثر بیماری سرطان درگذشت و مادر صدام را در آخرین ماه‌های حاملگی در اندوه فرو برد. او تلاش کرد جنین خود را سقط کرده و خود را بُکشد. پس از تولد صدام از نگهداری وی سر باز زد. صدام تا سه سالگی در خانوادهٔ دایی خود، خیرالله طلفاح زندگی کرد. مادرش، صبحه طلفاح المسلط بار دیگر ازدواج کرد و صدام دارای سه برادر ناتنی شد. شوهر دوم صبحه، «حسن الابراهیم» نام داشت. «المجیدها» [خاندان شوهر اول صبحه] شهرت بدی داشتند، اما «الابراهیم‌ها» [خاندان شوهر دوم صبحه] خیلی بدتر بودند. المجیدها به‌اندازهٔ کافی بد بودند؛ آن‌ها عموماً دزد و خلافکار بودند. اما الابراهیم‌ها از همه پایین‌تر و پست‌تر بودند. همهٔ اهالی «العوجه» از الابراهیم‌ها نفرت داشتند. خودِ «حسن الابراهیم» دهقان فقیر و تنبلی بود که همیشه از زیر کار درمی‌رفت. او به زندگی نگرشی عاری از مسئولیت داشت. بی‌قید و لاابالی بود. هیچ شغل مشخصی نداشت. فقط برای دورهٔ کوتاهی دربان مدرسه‌ای در تکریت بود
پس از بازگشت صدام نزد مادر، ناپدری‌اش رفتار خشنی با او داشت و او را اذیت می‌کرد. با مطالعهٔ زندگینامه‌های رسمی صدام، می‌توان به نوع نگاه خود او دربارهٔ کودکی‌اش پی برد. در این زندگینامه‌ها به‌ندرت نامی از حسن آورده شده‌است. شوهر دوم صبحه، مثل شوهر اولش، هیچ جایی در زندگینامه‌های رسمی صدام حسین ندارد. فقط یک بار نامی از حسن آورده شده که آن هم مربوط به این ادعای صدام است که پدرخوانده‌اش صبح‌های زود او را با فریادِ «یا الله پاشو حرام‌زاده، برو به گوسفندها برس» بیدار می‌کرده‌است.[۶] در ده سالگی از تکریت فرار کرده و به بغداد رفت تا با عمویش - حسن عبدالمجید - که یک سُنی متعصب بود زندگی کند. بستگان تکریتی وی که اکثراً چوپان بودند، بعدها تأثیرگذارترین و پرنفوذترین مشاوران و حامیان او شدند. بنابر اظهارات خود صدام، او چیزهای زیادی از عمویش یادگرفت، به ویژه اینکه هیچ‌گاه از دشمنانش نترسد حتی اگر تعداد و امکانات آن‌ها بسیار بیشتر از امکانات او باشد. او با راهنمایی عمویش به یک دبیرستان ملی‌گرا رفت. در سال ۱۳۳۶ (۱۹۵۷ میلادی) و در ۲۰ سالگی به حزب انقلابی و پان‌عربی بعث که عمویش هم از طرفداران آن بود پیوست.
وی در نوجوانی عاشق پرنده‌ها بود.[۷] احساسات انقلابی از بارزترین شاخصه‌های آن دوره در عراق و تمام خاورمیانه بود. طبقهٔ مستبد عراق (شامل سلطنت‌طلبان محافظه‌کاران، خانواده‌های مشهور و بازرگانان) در حال فروپاشی بودند. بعلاوه، ملی‌گرایی عربی و مردمی جمال عبدالناصر در مصر، تأثیر ژرفی بر این بعثی جوان (حتی تا پایان عمر) گذاشت. ظهور ناصر پیش‌درآمد موج انقلاب‌هایی بود که در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۶۰ میلادی در خاورمیانه رخ دادند و باعث سقوط نظام‌های سلطنتی کشورهای عراق، مصر و لیبی و یمن شدند. ناصر با انگلیس و فرانسه درافتاد و کانال سوئز را ملی اعلام کرد و تلاش کرد مصر را مدرنیزه و دنیای عرب را از نظر سیاسی با هم متحد سازد.

صدام سه بار ازدواج کرد. نخستین بار وی در سال ۱۹۶۳ با ساجده طلفاح دختر دایی بزرگش که یک معلم بود ازدواج کرد. نتیجهٔ این ازدواج با دختر خیرالله طلفاح، دایی و قائم‌مقام صدام، دو پسر به نام‌های «عدی حسین» و «قصی حسین» و سه دختر به نام‌های «رنا حسین»، «رغد حسین» و «حلا حسین» بود. ساجده در اوایل سال ۱۹۹۷ به همراه رنا و رغد به گمان دست داشتن در ترور عدی در تاریخ ۱۲ دسامبر ۱۹۹۶ در خانه تحت نظر قرار گرفتند. این‌طور گفته می‌شود که ژنرال عدنان خیرالله برادر ساجده و دوست ایام کودکی صدام، به دلیل رشد محبوبیت بین مردم کشته شد.

صدام همچنین دو بار دیگر ازدواج کرد. او سمیره شهبندر را در سال ۱۹۸۶ و پس از طلاق اجباری از شوهرش به عقد خود درآورد. (گفته می‌شود که سمیره همسر مورد علاقهٔ وی بوده‌است). همسر سوم وی ندال الحمدانی مدیرکل مرکز تحقیقات انرژی خورشیدی در شورای تحقیقات علمی عراق بود که مانند سمیره مجبور به ترک شوهرش شده بود. ظاهراً هیچ مسئلهٔ سیاسی پشت دو ازدواج آخر وی وجود نداشته‌است. صدام از سمیره دارای یک پسر به نام علی حسین عبدالمجید شد.

در اوت ۱۹۹۵ رنا و همسرش حسین کامل المجید به همراه رغد و همسرش صدام کامل المجید با فرزندانشان به اردن فرار کردند. اما هنگامی که صدام قول داد در صورت بازگشت هیچ آسیبی به آن‌ها نمی‌رساند به عراق بازگشتند. برادران المجید درست سه روز پس از بازگشت به عراق در فوریه ۱۹۹۶ کشته شدند.

یک سال پس از ورود صدام به حزب بعث، افسران ارتش به رهبری ژنرال عبدالکریم قاسم توانستند فیصل دوم را از سلطنت عراق براندازند. بعثی‌ها با دولت جدید مخالفت کرده و در سال (۱۹۵۹) نخست‌وزیر عبدالکریم قاسم را در عملیاتی که صدام ۲۲ ساله هم در آن شرکت داشت ترور کردند که ناموفق بود. یک تیر به پای صدام خورد ولی توانست به سوریه بگریزد، از سوریه هم به مصر رفت. او را هنگامی که در عراق حضور نداشت به مرگ محکوم کردند. صدام در مصر به دانشکدهٔ حقوق دانشگاه قاهره رفت.

افسران ارتش که برخی از آن‌ها جزو حزب بعث بودند طی کودتایی در سال ۱۹۶۳ میلادی علیه عبدالکریم قاسم، قدرت را به دست گرفتند. با این‌حال تفرقهٔ زیادی که بین آن‌ها وجود داشت، اجازه نداد که این دولت بیش از هفت الی هشت ماه دوام بیاورد. صدام به عراق بازگشت ولی هنگامی که گروه ضدبعثی که عبدالرحمان عارف ریاست آن را بر عهده داشت قدرت را در اختیار گرفت، صدام را در سال ۱۹۶۴ به زندان انداختند، او در سال ۱۹۶۷ از زندان فرار کرد و تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین رهبران حزب شد. بنابر گفته‌های بسیاری از زندگینامه‌نگاران، صدام هیچ‌گاه بحران‌های درون دولت اول بعثی را فراموش نکرد. در همین راستا بود که هم‌زمان دست به کارهای ظالمانه‌ای زد تا میزان وحدت درون حزبی به شدت افزایش یافته و قدرت در اختیارش باقی بماند و ثبات اجتماعی برقرار باشد.

در ۱۹۶۸ بود که کودتای دوم عراق باعث شد تا حزب بعث به سرکردگی ژنرال احمد حسن البکر که اهل تکریت و باصطلاح دایی صدام بود به قدرت برسد. صدام ۳۱ ساله بعنوان معاون رئیس‌جمهور تقریباً همه‌کاره عراق شد.

صدام در سال ۱۹۷۶ به درجهٔ ژنرالی نیروهای مسلح عراق رسید. او به سرعت در حال تبدیل شدن به مرد شماره یک دولت بود. صدام پیش از این‌که در سال ۱۹۷۹ به‌طور رسمی قدرت را به دست بگیرد، عملاً رهبر عراق شده بود. او کم‌کم شروع به تحکیم قدرت خود بر دولت عراق و حزب بعث کرد. ارتباطات اعضای حزب با دقت کنترل می‌گردید و حلقهٔ حمایت از صدام در حزب بعث قوی‌تر می‌شد.

پس از آن‌که احمد حسن البکر، رئیس‌جمهور پیر و ضعیف عراق به تدریج توانایی رسیدگی به امور دفتری خویش را از دست داد، نقش صدام به عنوان چهرهٔ دولت عراق در داخل و خارج از کشور پررنگ‌تر گردید. او به زودی معمار سیاست خارجی عراق شد و در تمامی جلسه‌ها و دیدارهای دیپلماتیک به عنوان نمایندهٔ ملت عراق حاضر می‌شد. صدام در اواخر دههٔ ۱۹۷۰، عملاً رهبر بلامنازع عراق شده بود.

صدام در حالی قدرت را به دست گرفت که ملت عراق در میان بحران‌های عمیقی گرفتار شده بودند. عراق بسیار پیش‌تر از صدام، بین گروه‌های اجتماعی، قومی، مذهبی و اقتصادی-اجتماعی تقسیم شده بود. سنی دربرابر شیعه، عرب علیه کرد، رئیس قبیله در مقابل بازرگان شهری و کوچ‌نشین ضد روستایی. ثبات قدرت در کشوری که توسط چند دستگی‌ها و درگیری‌های سیاسی به هم ریخته بود، نیازمند پیشبرد استانداردهای زندگی بود.

صدام با جدیت، نوسازی اقتصاد عراق را به همراه تشکیل یک دستگاه امنیتی قدرتمند برای جلوگیری از بروز کودتا در ساختار قدرت و جلوگیری از شورش‌های مردمی پیگیری می‌کرد. او که همیشه به دنبال گسترش محبوبیت خود بین عناصر جامعهٔ عراق و بسیج قشر توده به پشتیبانی از خویش بود، به دقت روی برنامه‌های توسعه و رفاه اجتماعی نظارت می‌کرد.

در مرکز این استراتژی، نفت عراق واقع شده بود. صدام حسین در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۳۵۱ (۱ ژوئن ۱۹۷۲) فرایند سلب مالکیت شرکت‌های نفتی غربی را که امتیاز انحصاری نفت عراق را در اختیار داشتند آغاز کرد. یک سال بعد بهای نفت در بازارهای جهانی بر اثر شوک نفتی سال ۱۳۵۲ (۱۹۷۳) به شدت افزایش یافت و صدام توانست از رهگذر سود بالای نفت، مقاصد جاه‌طلبانهٔ خویش را با شدت بیشتری دنبال کند.

صدام به منظور ایجاد تنوع در اقتصاد تک محصولی و متکی به نفت، طرح ملی تقویت زیربنای اقتصادی عراق را آغاز کرده و از آن پشتیبانی می‌کرد. این طرح باعث پیشرفت زیادی در ساخت جاده‌ها، ارتقای صنعت معدن و توسعهٔ صنایع غیرنفتی شد. همچنین این طرح باعث انقلاب قابل توجهی در صنایع تولید انرژی گردید. تقریباً تمامی شهرهای عراق از جمله روستاها و نواحی دورافتاده دارای برق شدند.

پیش از دههٔ ۱۹۷۰، بیشینهٔ جمعیت عراق در روستاها زندگی می‌کردند و کشاورزان تقریباً دو سوم کل جمعیت به حساب می‌آمدند. این رقم در دههٔ ۱۹۷۰ به‌شدت کاهش یافت. دلیل آن، اسکان مردم در شهرها و صنعتی‌سازی‌ای بود که صدام از طریق تزریق پول نفت، آن را به جلو می‌راند.

مهارت تشکیلاتی بی‌رحمانهٔ صدام در پیشرفت سریع عراق در دههٔ ۱۹۷۰ به بار نشست؛ پیشرفت عراق با چنان سرعتی جلو می‌رفت که دو میلیون نفر از دیگر کشورهای عربی و یوگسلاوی در عراق کار می‌کردند تا نیاز به کارگران در عراق تأمین شود. عراق در دهه ۱۹۸۰ خصوصی‌سازی را نیز تجربه، و سعی کرد اقتصاد بازار آزاد را تا حدودی تجربه کند ولی این امر با شروع جنگ اول خلیج‌فارس متوقف شد. در سال ۱۹۸۷ دولت برخی از اصلاحات اقتصادی را به منظور افزایش انعطاف‌پذیری و بازارمداری اقتصاد در پیش گرفت. نظارت بر قیمت مواد اولیه را حذف کرد و بسیاری از بخشهای اقتصاد را چه به صورت فروش مستقیم داراییها به سرمایه‌گذاران بومی (در قالب بازار سهام) و چه به صورت اجاره بلندمدت داراییهای دولتی، خصوصی‌سازی کرد. مهم‌ترین نمونه آشکار آن، خطوط هوایی عراق بود که قسمت عمده این شرکت به عموم فروخته شد. دولت همچنین پرداخت یارانه‌های دولتی را به بنگاه‌ها قطع کرد تا به بخش کشاورزی کمک کند. قانون کار، که اشتغال کارگران را تضمین می‌کرد و دست کارفرماها را بسته بود، کنار گذاشته شد و بسیاری از مدیران یقه سفید بنگاه‌های دولتی از کار برکنار شدند. دولت، محدودیتهای سرمایه‌گذاری مستقیم را کاست و مالکیت محدود خارجیان و سرمایه‌گذاری در پروژه‌ها را امکانپذیر کرد. این اصلاحات موجب شد که دولتهای غربی به عراق وام بیشتری پرداخت کنند تا در پروژه‌های توسعه به کار گیرد. در دهه ۱۹۸۰ نیز شوروی سابق و دیگر کشورهای بلوک شرق در پروژه‌های متعددی مشارکت کردند از جمله صنایع فولاد و کارخانه تولید تجهیزات الکتریکی در بغداد، تراکتورسازی در مصیب و کارخانه فرآورده‌های دارویی در سامرا و کشور رومانی کارخانه ساخت سیمان ایجاد کرد. عراق در راستای کاهش وابستگی اقتصاد به نفت درصدد برآمد که صنایع معدنی را گسترش دهد. در سال ۱۹۷۲ کارخانه ساخت سولفور را در شمال عراق و نزدیکی شهر موصل راه‌اندازی کرد. در طی این دوره مجتمع‌های صنایع سنگین، مجتمع پتروشیمی بصره، کارخانجات آهن و فولاد در خورالزبیر، ۳ تولید سولفور و فسفات و صنایع کود شیمیایی ایجاد و گسترش یافت

صدام خود را یک رهبر انقلابی سکولار و نوگرای اجتماعی همانند ناصر می‌دانست. دولت وی به زنان آزادی‌های مضاعف داده و به آن‌ها امکان کار در شغل‌های صنعتی و تحصیل در مدارج عالی تحصیلی داد. همچنین صدام نوعی سیستم قضایی غربی در کشور به اجرا گذاشت. با این کار عراق تبدیل به تنها کشور عرب خلیج فارس شد که طبق قوانین سنتی اسلام (شریعت) اداره نمی‌شد. او فعالیت دادگاه‌های مبتنی بر شریعت را به جز برای رسیدگی به دعاوی آسیب‌های شخصی ممنوع اعلام کرد.

در سال ۱۹۸۲ سوءقصدی علیه صدام حسین در شهرک دجیل در ۴۰ کیلومتری شمال بغداد انجام شد. نیروهای امنیتی نیز در پاسخ به این اقدام به شهر حمله کرده و بالغ بر ۱۶۰ نفر از ساکنین را کشته و اعدام کردند که در میان آن‌ها چند کودک نیز وجود داشتند. حدود ۱٬۵۰۰ تن از اهالی شهر به زندان فرستاده شدند تا تحت شکنجه قرار گیرند. جریمهٔ تمامی اهالی هم این بود که ۱٬۰۰۰ کیلومتر مربع از زمین‌های زراعیشان نابود شود؛ تا ده سال بعد هم به کسی اجازهٔ کاشت دوباره داده نشد. واقعهٔ دُجیل یکی از جرائم اصلی صدام بود که وی به‌خاطر دستور آن جرائم غیرانسانی به اعدام به وسیله چوبه دار محکوم شد.

او در سال ۱۹۷۶ دیداری از فرانسه به عمل آورد و طی آن روابط مستحکمی با محافل سیاسی محافظه‌کار و بازرگانی فرانسه بر قرار کرد. صدام در مخالفت با پیمان صلح کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل (۱۹۷۹) پیشگام اعراب بود.

صدام در دههٔ ۱۹۸۰ میلادی طرح غنی‌سازی اتمی عراق را با کمک فرانسه آغاز کرد. نخستین رآکتور هسته‌ای عراق اوسیراک نام گرفت. اوسیراک نام خدای مرگ در مصر باستان بود. این رآکتور بعدها و همزمان با جنگ ایران و عراق، با حملهٔ نیروی هوایی ایران در عملیات شمشیر سوزان و سپس در عملیات اپرا توسط نیروی هوایی اسرائیل نابود شد زیرا اسرائیل بر این باور بود که عراق می‌خواهد از این رآکتور برای تولید جنگ‌افزار هسته‌ای استفاده کند.

وی همچنین سلسله آزمایش‌های میکروبی را با همکاری فیزیولوژیست‌های غربی (آلمانی) آغاز کرد. این آزمایش‌ها روی بیست اسیر زن ایرانی که در جریان اشغال مهران به اسارت درآمده بوند انجام شد.[۹]

صدام حسین میلیون‌ها دلار را صرف کمک به جنگجویان فلسطینی می‌کرد او از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳ در مجموع ۳۵ میلیون دلار را صرف کمک به خانوادهٔ کشته‌شدگان در درگیری‌های فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها کرد. او به هر خانواده‌ای که یکی از اعضای خود را در عملیات انتحاری از دست می‌داد ۲۵ هزار دلار پرداخت می‌کرد.[۱۰]

در ۱۴ ژوئن ۱۹۸۴ سخنگوی دولت آمریکا بر اهمیت استراتژیک خط لوله عقبه تأکید کرد. همکاری عراق با اسرائیل در زمینه حفاظت از لوله‌های نفت نقش جدیدی به این کشور در منطقه داد.

دیدار محمدرضا پهلوی با صدام در جریان اجلاس سران کشورهای صادرکنندهٔ نفت «اوپک» بود که در کشور الجزایر رخ داد. پس از آن صدام در سال ۱۳۵۵ به دعوت امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر وقت، به تهران سفر کرد و با شاه هم ملاقاتی داشت. در این سفر قرارداد نهایی شده و به امضا رسید از جمله قراردادی در مورد خطوط مرزی دو کشور بود.

در سال ۱۳۵۷ (۱۹۷۹) حکومت محمدرضا شاه پهلوی در ایران با انقلاب ایران سرنگون شد و نظام جمهوری اسلامی بر سر کار آمد. مبانی انقلابی اسلام شیعی روی مردم کشورهای منطقه به ویژه کشورهایی که شیعیان بیشتری داشتند به ویژه عراق تأثیر به سزایی گذاشت. صدام از این می‌ترسید که عقاید اسلامی شیعی (که مخالف حکومت سکولار او بودند) در بین جمعیت زیاد شیعهٔ ساکن عراق رخنه کنند.

در روزهای آغاز جنگ، درگیری‌های سنگینی گرد بندرگاه‌های سوق‌الجیشی به وجود آمد. پس از این که صدام پیروزی‌هایی به دست آورد، حملات هوایی و زمینی ارتش ایران باعث شد خسارات زیادی به نیروهای عراق وارد شود. در سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۰) عراق به دنبال راهی بود تا جنگ را به پایان برساند.

عراق ناگهان خود را در میان یکی از طولانی‌ترین و ویرانگرترین جنگ‌های فرسایشی قرن بیستم یافت. در طول جنگ ارتش عراق از سلاح‌های شیمیایی علیه نیروهای ایرانی و جدایی‌طلبان کُرد استفاده کرد.

نیروهای عراقی در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ (۱۶ مارس ۱۹۸۸) به منظور سرکوب شورش مردم کرد شمال عراق به‌وسیله گاز سمی و اعصاب به شهر کردنشین حلبچه حمله کردند. در این عملیات تقریباً پنج‌هزار نفر که غالباً غیرنظامی بودند جان باختند. در آن زمان عراق، ایران را مسئول این قتل‌عام و چند عملیات شیمیایی دیگر دانست ولی هیچ مدرکی در این باره پیدا نشد. در واقع، این کار را جهت دادن مجوز حمله شیمیایی به ایران انجام داد.

صدام برای دریافت کمک‌های نقدی و سیاسی به دیگر کشورهای عرب روی آورد. او با موفقیت توانست حمایت رونالد ریگان رئیس‌جمهور آمریکا را به دست آورد.

همچنین عراق در حدود ۷۵ میلیارد دلار بدهی جنگی به بار آورد. استقراض از آمریکا باعث شد که عراق تبدیل به کشوری بدهکار شود. همچنین صدام در طول جنگ با ایران در دهه ۱۹۸۰ میلادی مبالغ بسیار زیادی را از دیگر کشورهای عربی قرض گرفته بود. در آن زمان صدام با هزینه‌های گزاف ساخت دوبارهٔ زیربنای عراق روبه‌رو بود و با ناامیدی به دنبال پول برای ساخت زیربنای عراق پس از جنگ بود.

پایان جنگ با ایران مقارن شد با بروز کشمکش با همسایهٔ ثروتمندی به نام کویت. صدام بر این باور بود که جنگ او با ایران باعث شده‌است که کویت از حملهٔ قریب‌الوقوع ایرانیان در امان باشد. او همچنین معتقد بود چون جنگ او با ایران به سود کشورهای حوزهٔ خلیج فارس بوده‌است، دولت‌های عربی باید بخشی از بدهی عراق را ببخشند. صدام با اصرار از کویت خواست که بدهی ۳۰ میلیارد دلاری عراق را که برای جنگ با ایران گرفته شده بود ببخشد، ولی کویتی‌ها زیر بار نرفتند.[۱۲]

صدام که در پی جمع‌آوری پول برای ساخت مجدد عراق بود، به کشورهای صادرکنندهٔ نفت فشار آورد تا کمی از تولید خود بکاهند تا قیمت نفت بالاتر رود. کویت از کاهش تولید نفت سر باز زد. این کشور همچنین پیشگام کشورهای مخالف کاهش تولید نفت در اوپک شد. کویت مقادیر زیادی نفت استخراج می‌کرد تا بهای نفت را پایین نگه دارد، در حالی که عراق برای بازپرداخت بدهی‌های خود نیاز به فروش نفت به قیمت بالا داشت.

در حالی که روابط عراق و کویت روز به روز به وخامت می‌گرایید، صدام اخباری مبنی بر تهدیدات آمریکا دربارهٔ پاسخگویی نظامی به عراق دریافت می‌کرد. واشینگتن تقریباً یک دهه بود که سیاست گسترش ارتباطات خود با عراق را در پیش گرفته بود. حکومت ریگان در طول جنگ عراق و ایران مبلغی در حدود ۴۰ میلیارد دلار به عراق کمک کرده بود که تقریباً همهٔ آن به‌صورت اعتباری بود. همچنین دولت آمریکا میلیاردها دلار به صدام باج داده بود تا او با شوروی طرح دوستی نریزد.

صدام در تاریخ ۳ مرداد ۱۳۶۹ (۲۵ ژوئیه ۱۹۹۰) طی یک ملاقات اضطراری با آوریل گلاسپی، سفیر آمریکا در عراق تمایل خود به ادامهٔ گفتگوها را ابراز داشت. دولت آمریکا می‌خواست در این بین نقش میانجی را بازی کند. با همین هدف بود که جرج اچ دبلیو بوش و جیمز بیکر اعلام کردند که نمی‌خواهند در این میان از زور استفاده شود و همچنین آن‌ها نسبت به اختلافات مرزی عراق و کویت بی‌طرف می‌مانند و خود را وارد ماجرا نخواهند کرد. کمی بعد مذاکرات سران عراق و کویت به شکست انجامید. سپس صدام فرمان پیش‌روی نیروهای خود به داخل خاک کویت را داد.

هر چند که اطلاعات دست اولی پیرامون انگیزهٔ صدام از حمله به کویت در دست نیست، ولی با در نظر گرفتن دیدگاه صدام پیش از جنگ می‌توان حدس زد که دلیل اصلی حمله به کویت مشکل بدهی‌های بعد از جنگ عراق و تلاش‌های بیهودهٔ صدام برای بازسازی زیربنایی، احیای اقتصاد نابودشده و تثبیت موقعیت سیاسی عراق بود.

صدام در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ (۲ اوت ۱۹۹۰) به کویت حمله کرد و خاک آن را به عراق ضمیمه کرد و با این کار خود باعث بروز بحران‌های بین‌المللی گشت. شورای امنیت سازمان ملل متحد اجازه توسل به زور برای خارج کردن عراق از کویت را صادر کرد.

همکاری بین ایالات متحده و جماهیر متحد شوروی باعث شد تا موضوع به شورای امنیت سازمان ملل فرستاده شود. این شورا تصمیم گرفت که اگر صدام نیروهای خود را طبق برنامهٔ زمان‌بندی‌شده از کویت خارج نکند، اجازهٔ استفاده از زور علیه این کشور را خواهد داد. سیاست‌مداران آمریکایی از این می‌ترسیدند که عراق قصد حملهٔ تلافی‌جویانه به کشور نفت‌خیز عربستان سعودی که از دههٔ ۱۹۴۰ از دوستان نزدیک آمریکا به‌شمار می‌رفت و مخالف اشغال کویت بود را داشته باشد. پس از آن بود که آمریکا و گروهی از کشورهای متحد دیگر که از کشورهای مختلفی نظیر مصر، سوریه و چکوسلواکی تشکیل شده بودند، دسته‌های بزرگی از نیروهای خود را به مرز عربستان و کویت و عراق فرستادند تا ارتش عراق را که در آن زمان دومین ارتش بزرگ خاورمیانه بعد از ایران در خاورمیانه بود دور بزنند.

هنگامی که گفتگوها و تهدیدهای پس از جنگ هنوز در جریان بود، صدام توجه مجددی به قضیهٔ فلسطین کرده و اعلام کرد که اگر اسرائیل از کرانه باختری رود اردن، بلندی‌های جولان و نوار غزه عقب‌نشینی کند او نیز از کویت باز پس می‌نشیند. این پیشنهادِ صدام باعث بروز شکاف بین کشورهای عربی شد و آمریکا و کشورهای عرب غربی را در مقابل فلسطینی‌ها قرار داد. ائتلاف ضداشغال در پایان، هرگونه ارتباطی بین موضوع فلسطین و کویت را رد کرد.

صدام ضرب‌الاجل شورای امنیت را نپذیرفت. آمریکا و متحدانش با پشتیبانی شورای امنیت در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۶۹ (۱۶ ژانویهٔ ۱۹۹۱) حملهٔ هوایی گسترده‌ای را علیه عراق آغاز کردند. اسرائیل نیز توسط موشک‌های عراقی مورد اصابت قرار گرفت ولی از آن‌جا که نمی‌خواست کشورهای عرب از ائتلاف ضدعراق خارج شوند درصدد انتقام‌جویی برنیامد. یک نیروی زمینی که اغلب افرادش از قوای مسلح آمریکایی و انگلیسی و تیپ‌های پیاده‌نظام بودند ارتش صدام را در بهمن ماه سال ۱۳۶۹ (فوریهٔ ۱۹۹۱) از کویت بیرون رانده و بخش جنوبی عراق را تا رود فرات اشغال کردند.

ارتش پرتعداد و کم‌سلاح عراق در نهایت نشان داد که دیگر نمی‌تواند در برابر نیروهای زمینی سریع‌الانتقال ائتلاف و پشتیبانی هوایی قدرتمند آن‌ها دوام بیاورد. تقریباً ۱۷۵٬۰۰۰ عراقی اسیر شده بودند و بنابر آمارهای اعلام‌شده از سوی آمریکا شمار تلفات عراقی‌ها به ۲۰٬۰۰۰ نفر می‌رسید. منابع دیگر شمار کشته‌ها را تا ۱۰۰٬۰۰۰ نفر هم برآورد می‌کردند. عراق براساس توافقنامهٔ آتش‌بس قبول کرد که همهٔ جنگ‌افزارهای شیمیایی و بیولوژیک خود را از بین برده و به بازرسان سازمان ملل اجازهٔ بازرسی از پایگاه‌های خود را بدهد. تحریم تجاری سازمان ملل تا زمانی که عراق تمامی شروط را اجرا نکرده بود باقی می‌ماند.

گروه‌های قومی و دینی عراق با استفاده از وضعیت به وجود آمده زمینه را برای شورشی جدید در کشور آماده دیده و به آن اقدام کردند. با اوضاع جاری پس از جنگ در عراق، ناآرامی‌های اجتماعی و قومی بین شیعیان، کردها و واحدهای نظامی ناراضی می‌توانستند خطر بزرگی برای دولت صدام باشند. شورش‌های کردها در شمال و شیعیان در جنوب و مرکز عراق با بی‌رحمی تمام پاسخ داده شد.

آمریکا که خود، عراقی‌ها را تشویق به شورش علیه صدام کرده بود هیچ کمکی جز کنترل منطقه پروازممنوع عراق نکرد. ترکیه با هرگونه استقلال کردها مخالف بود و عربستان سعودی و دیگر کشورهای محافظه‌کار عرب از به وجود آمدن یک انقلاب شیعی دیگر مانند انقلاب ۱۳۵۷ ایران هراس داشتند. صدام که توانسته بود پس از شکست در جنگ، بحران‌ها را نیز کنترل کند، با کشوری مواجه بود که از نظر اقتصادی و نظامی به شدت آسیب دیده بود و او هرگز نتوانست آسیب‌ها را جبران کند. او دائماً بقای خود را نشانهٔ پیروزی عراق در جنگ با آمریکا اعلام می‌کرد. این پیغام صدام شهرت زیادی در جهان عرب پیدا کرد.

صدام با اصرار زیاد می‌خواست خود را مسلمانی مؤمن نشان دهد تا بتواند نظر گروه‌های دینی محافظه‌کار جامعهٔ عراق را به خود جلب کند. بعضی از عناصر شریعت اسلام به قانون عراق بازگردانده شدند. 

پس از اتمام جنگ، رابطهٔ بین ایالات متحده آمریکا و عراق همچنان متشنج ماند. در آوریل ۱۹۹۳ سرویس امنیتی عراق تلاش کرد تا جرج اچ. دابلیو. بوش رئیس‌جمهور سابق آمریکا را هنگام دیدار وی از کویت ترور کند اما مأموران امنیتی کویت بمب کار گذاشته‌شده در یک خودرو را خنثی کردند. آمریکا در پاسخ به این اقدام در تاریخ ۲۶ ژوئن ۱۹۹۳ حمله‌ای موشکی به ساختمان مرکزی اطلاعات عراق - استخبارات - در بغداد کرد.

تحریم‌های سازمان ملل که به دلیل حملهٔ عراق به کویت وضع شده بودند و از صادرات نفت عراق نیز جلوگیری می‌کردند، همچنان بر جای خود باقی‌ماندند. این تحریم‌ها موجب سختی اوضاع زندگی و نابودی زیربنای اقتصاد عراق شدند. تنها، قاچاق کالا در مرز سوریه و کمک‌های انسانی باعث بهبود نسبی این بحران می‌شد. سازمان‌های بین‌المللی (مانند یونیسف و بهداشت جهانی WHO) تخمین می‌زنند که این تحریم‌ها بین ۵۰۰٬۰۰۰ تا ۱٬۲ میلیون مرگ در پی داشته‌اند. اکثر جان‌باختگان، افراد زیر ۵ سال بوده‌اند. برخی افراد دیگر نیز که به این آمار شک دارند، برآورد می‌کنند که ۳۵۰٬۰۰۰ تن بین سال‌های ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۰ بر اثر تحریم‌ها جان خود را از دست داده‌اند و بیشتر مرگ‌ها به خاطر بمباران زیرساخت‌های عراق بوده‌است. سازمان ملل در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۷۵ (۹ دسامبر ۱۹۹۶) به دولت عراق اجازه داد تا مقدار محدودی از نفت خود را در ازای دریافت غذا و دارو به فروش برساند. درآمد محدودی که از بابت برنامهٔ نفت در برابر غذای سازمان ملل متحد بدست می‌آمد به عراق جاری شد.

صدام از دیدگاه آمریکایی‌ها همچنان به‌عنوان تهدیدی برای هم‌پیمانان غربی مثل کشور نفت‌خیز عربستان سعودی و اسرائیل، خطری برای محموله‌های نفتی خلیج فارس و ثبات خاورمیانه به‌شمار می‌رفت. بیل کلینتون رئیس‌جمهور آمریکا ۲۰۰۱–۱۹۹۳ که جانشین بوش شده بود، تحریم‌های اقتصادی تازه‌ای در کنار تحریم‌های نظامی برای عراق وضع کرده و منطقهٔ پروازممنوع را نیز کنترل می‌کرد.[۱۴]

دولت و ارتش عراق در طول سه هفته پس از حملهٔ آمریکا و هم‌پیمانانش در تاریخ ۲۰ مارس ۲۰۰۳ نابود شدند. ایالات متحده دست‌کم دو بار کوشید تا با حملات هوایی، صدام را به قتل برساند ولی در هر دوبار، هدف مورد اصابت واقع نشد. با شروع ماه آوریل (اواسط فروردین) نیروهای ائتلاف بخش زیادی از عراق را اشغال کرده بودند. مقاومت‌های بسیار ضعیف ارتش عراق یا به راحتی در هم می‌شکستند یا تبدیل به تاکتیک‌های پارتیزانی می‌شدند. این وضعیت، نشان‌دهندهٔ خروج کنترل از دست صدام بود. صدام برای آخرین بار در فیلمی ویدئویی که او را در حومهٔ بغداد نشان می‌داد دیده شد. هنگامی که بغداد در تاریخ ۹ آوریل به دست نیروهای ائتلاف افتاد، دیگر کسی صدام را ندید.[۱۴]

مکان صدام حسین تا چندین هفته پس از سقوط بغداد و پایان درگیری‌های اصلی نامعلوم بود. افراد زیادی گزارش دادند که وی را دیده‌اند ولی هیچ‌کدام تأیید نشد. یک سری نوارهای صوتی که ادعا می‌شد با صدای صدام ضبط شده‌اند، هر چند وقت یک‌بار پخش می‌شدند ولی اعتبار هیچ‌کدام مورد تأیید قرار نگرفت.

صدام حسین در بالاترین ردهٔ «فهرست تحت پیگردترین‌ها» قرار گرفت. بسیاری از دیگر رهبران عراق دستگیر شدند ولی تلاش‌های گسترده برای دستگیری وی بی‌ثمر بود. پسران وی، عدی و قصی که جانشینان سیاسی وی تلقی می‌شدند در ژوئیه ۲۰۰۳ پس از درگیری با نیروهای آمریکایی و با گزارش یک منبع آگاه عراقی کشته شده بودند.

منابع ارتش آمریکا و تونی بلر نخست‌وزیر وقت انگلستان تأیید شد. کمی بعد پل برمر حاکم موقت آمریکایی عراق در کنفرانسی مطبوعاتی در بغداد خبر دستگیری وی را این‌چنین اعلام کرد: «خانم‌ها و آقایان، او را گرفتیم.» او را در ساعت ۸:۳۰ به وقت محلی روز ۱۳ دسامبر در عملیاتی به نام سپیده‌دم سرخ و در یک چاله در خانه‌ای در روستای الدور در نزدیکی تکریت دستگیر کرده بودند. برمر در آن کنفرانس مطبوعاتی تصاویر ویدئویی صدام پس از دستگیری را پخش کرد.

تصویر صدام حسین را با صورتی پر از ریش و موی بلند به‌هم‌ریخته نشان دادند. کمی بعد هویت وی با آزمایش دی‌ان‌ای تأیید شد. وضعیت سلامت وی خوب اعلام شد و او را «پرحرف و با همکاری بالا» توصیف کردند. برمر اعلام کرد که صدام را به‌زودی محاکمه خواهد کرد ولی جزئیات محاکمهٔ وی را اعلام نکرد. اعضای حکومت ائتلاف موقت عراق پس از گفتگو با وی اعلام کردند که او از گذشتهٔ خود پشیمان نیست و معتقد است که تنها یک «حاکم سخت‌گیر» بوده‌است.

بعدها این‌چنین اعلام شد که مکان اختفای وی با اعتراف یکی از دستگیرشدگان به دست آمد.

واحدهایی که در دستگیری وی دخالت داشتند عبارت بودند از تیپ یک ارتش، رستهٔ چهارم پیاده‌نظام و بسیاری از سربازان عملیات‌های ویژه. نام این عملیات در پروندهٔ سربازانی که در آن شرکت داشتند ثبت شد و از طرف ارتش آمریکا به تمامی آن‌ها جوایزی اعطاء گردید.

در تاریخ ۲۰ مارس ۲۰۰۵ روزنامه‌های سان انگلیس و نیویورک پست که توسط روپرت مرداک اداره می‌شوند، عکسی از صدام را در زندان در حالی‌که تنها یک زیرشلواری به پا داشت، با عنوان «ستمگر با زیرشلواری» چاپ کردند. صفحهٔ سوم این روزنامه که معمولاً اختصاص به نمایش دختران مدل نیمه‌عریان دارد، صدام حسین را در حالی‌که با یک زیرشلواری سفید در حال شستن لباس است نشان می‌داد. در عنوان این صفحه نوشته شده بود: «شخصیتی رقت‌انگیز در حال شستن شلوارش در زندان. (...) اکنون او روی یک چهارپایهٔ کوچک پلاستیکی صورتی می‌نشیند و وظایف یک زن رخت‌شو را انجام می‌دهد.» این عکس‌ها که گفته می‌شد «توسط منابع نظامی آمریکا، برای تخریب روحیهٔ شورشیان عراقی تهیه شده بود» مجوز رسمی انتشار نداشتند. ترنت دافی مشاور مطبوعاتی بوش اعلام کرد که این عکس‌ها تخلف آشکار از رهنمودهای وزارت دفاع و به احتمال قوی مغایر با معاهدهٔ ژنو برای رفتار با انسان‌های دربند هستند. ارتش آمریکا اعلام کرد به‌شدت به دنبال عوامل انتشار عکس‌های صدام خواهد بود. وی در زمان حضور در زندان می‌توانست تنیس روی میز بازی کند یا از تردمیل استفاده کند. همچنین وی می‌توانست هر نوع سیگاری را که تمایل دارد مصرف کند.

در سال ۲۰۰۵ مجلهٔ جی‌کیو با چهار تن از نگهبانان ملی آمریکا که از اهالی پنسیلوانیا بودند و مسئولیت نگهبانی از صدام را بر عهده داشتند مصاحبه‌ای انجام داد. آن‌ها گفتند که صدام گهگاه با انگلیسی شکسته می‌گفت: «ریگان و من، خوب… کلینتون، خوب. بوش پدر و پسر، بد.» صدام دربارهٔ این‌که چطور ریگان «هواپیما و بالگرد» به او فروخته و «کمک‌های نقدی برای جنگ با ایران» به او داده‌است با آن‌ها سخن گفته بود. او هم‌چنین به آن‌ها گفته بود «آرزو دارم اوضاع به همان وضع دوران رونالد ریگان برگردد.»

صدام حسین در تاریخ ۹ تیر ۱۳۸۳ (درحالی‌که هنوز در اردوگاه کراپر در بغداد نگه‌داری می‌شد) به همراه ۱۱ تن از سران حزب بعث به‌صورت حقوقی (و نه به صورت فیزیکی، زیرا در آن زمان زندان‌های کافی و امنی برای نگه‌داری از آن‌ها در عراق وجود نداشت) تحویل دولت موقت عراق شد تا به اتهام جرایم جنگی، جنایات علیه بشریت و قتل‌عام محاکمه گردد. قرار شد تا در طول این محاکمه توجه ویژه‌ای به فعالیت‌های وحشیانهٔ وی علیه کردهای شمال عراق در طول جنگ با ایران و علیه شیعیان جنوب در خلال سال‌های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۹ بشود.

نخستین استماع دادرسی پروندهٔ صدام در تاریخ ۱۰ تیر ۱۳۸۳ در دادگاه ویژهٔ رسیدگی به جرائم سران عراق انجام شد. کمی بعد، تصاویر این دادرسی روی شبکه‌های تلویزیونی عربی و غربی پخش شد. این نخستین تصویر وی پس از دستگیری توسط نیروهای آمریکایی بود.

صدام ۶۷ ساله در طول ۲۶ دقیقه دادرسی، اعتماد به نفس و شهامت بالایی از خود نشان داد. صدام، قانونی بودن دادگاه را مورد سؤال قرار داد. او دادگاه را «بازیچهٔ بوش برای رأی آوردن در انتخابات آمریکا» خواند. صدام تمامی اتهامات وارده را به‌شدت رد کرد و گفت: «همهٔ این‌ها نمایش است. مجرم اصلی بوش است.» هنگامی که قاضی از او خواست تا خود را معرفی کند او پاسخ داد: «من صدام حسین عبدالمجید، رئیس‌جمهور عراق هستم. من هنوز هم رئیس‌جمهور عراق هستم و اشغالگران نمی‌توانند آن را انکار کنند.»

صدام در طول بازرسی از حملهٔ عراق به کویت در سال ۱۹۹۰ دفاع کرده و حاکمان کویت را «سگ» خطاب کرد. این جمله باعث شد که قاضی نسبت به استفاده از واژه‌های توهین‌آمیز در دادگاه به او تذکر بدهد. کمی بعد در همان روز، ابوالحسن وزیر ارتباطات کویت اعلام کرد که «از صدام انتظار می‌رفت که این‌چنین سخن بگوید.» صدام حسین بر خلاف حاکمان محافظه‌کار خلیج فارس، در محیطی بیابانی و روستایی به دنیا آمده‌است.

دادگاه ویژه در تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۸۴ صدام را متهم به کشتار اهالی دجیل به بهانهٔ همکاری آن‌ها در ترور وی در سال ۱۹۸۲ کرد. خانوادهٔ صدام در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۸۴ اعلام کردند که تیم وکلای صدام را منحل کرده و تنها عضو عراقی این گروه به‌نام خلیل الدلیمی به‌عنوان مشاور حقوقی به کار خود ادامه خواهد داد.

سرانجام صدام در تاریخ یکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۵ به اعدام با طناب دار محکوم شد. ادعای وی مبنی بر این‌که هنوز هم یک نظامی است و در صورت اثبات جرم، باید تیرباران شود، از سوی دادگاه، نادیده گرفته شد. از انتقاداتی که به نحوهٔ محاکمه صدام وارد است عدم طرح پروندهٔ جنگ علیه ایران بود که می‌توانست به ابعاد وسیع‌تری از اتهامات علیه وی و از جمله تجاوز و آغاز جنگ و جنایت جنگی علیه غیرنظامیان ایرانی منجر شود. گزارشی از فعالیت یا حضور نمایندهٔ ایران به‌عنوان شاکی در دسترس نیست.

صدام حسین در تاریخ ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶ و در ساعت ۶:۰۷ به وقت محلی به دار آویخته شد. مراسم اعدام وی در اردوگاه عدالت که منطقه‌ای محافظت‌شده در شمال بغداد است و زمانی توسط خود صدام برای شکنجه و اعدام شهروندان عراقی استفاده می‌شد اجرا شد. در هنگام اعدام او طرفداران مقتدی صدر و محمدباقر صدر حضور داشتند و موفق الربیعی رئیس سازمان امنیت دولت جدید، اجرای اعدام را به عهده داشت. آن‌ها برای او آرزوی واصل شدن به جهنم کردند. صدام خونسرد و متبسم بود و شروع به خواندن شهادتین کرد. بار دوم و قبل اتمام آن اهرم کشیده شد و او که پاهایش نیز بسته بود شروع به تقلا کرد ولی زیاد طول نکشید. جنازهٔ او با بالگرد به دفتر نوری مالکی منتقل شد.


خونسردی (و تبسم احتمالی) وی در زمان اعدام ناشی از تزریق آرامبخش قوی دانسته می‌شود. در گزارشی که از تلویزیون العراقیه و سایت‌ها پخش شد از قول یک ژنرال آمریکایی نقل شده که: صدام در آخرین ساعات عمر خود التماس می‌کرد که به او اجازه گفتگو با یک مقام آمریکایی داده شود تا طرح‌های خود را برای کشور عراق ارائه دهد. این ژنرال آمریکایی در تشریح آخرین ساعات عمر صدام گفت: صدام در نیمه‌شب پیش از اعدام، دچار لرزش شدیدی شد به‌طوری‌که نمی‌توانست بر خودش مسلط شود. یک پزشک نظامی برای معاینهٔ وی حاضر شد و به صدام داروی آرام‌بخش تزریق کرد و به این ترتیب وی کمی آرام شد.


با وجود گفته‌های ضد و نقیض مسئولان عراقی در مورد جایگاه و شیوهٔ خاکسپاری صدام، سرانجام جنازه او را برای تدفین در روستای محل تولدش به نام العوجه در تکریت به سران عشیرهٔ بوناصر تحویل دادند. جسد صدام حسین نزدیک محل دفن پسرانش قصی و عدی به خاک سپرده شد.

او در بازجویی‌های پیش از اعدامش دربارهٔ حملات شیمیایی به ایران و کردها گفت: «کشتار کردها و ایرانیان با سلاح‌های شیمیایی یک ضرورت بود که شخصاً دستور آن را صادر کردم.


Hussein Is Sentenced to Death by Hanging - The New York TimesSaddam's legacy ofviolence and warLetters: The world at war after invasion to topple Saddam Hussein -  Independent.ieInside Saddam Hussein's hideoutSaddam Helper: 'I Dug the Hole for Him'Saddam's hider opens upSaddam Hussein Fast Facts | CNNGame of Thrones meets House of Cards in Saddam Hussein's new novella |  Books | The GuardianClinton orders airstrike on Iraq: Dec. 16, 1998 - POLITICO

CIA interrogator: 'Saddam Hussein should have stayed in power'

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد