حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

میزگرد تک نفره

میزگرد تک نفره روبروی کلمات تقاطع زده

شور الفبای بی الف آهن زنگ زده

کوچ حروف روی سطر سطر یخ زده

دریاچه ی بی ماهی زنگار زده

غروب خورشید کلاغ را ماتم زده

سکوی بی قایق تور  ماهی بدون ماهی برف زده

صدای پای یک نفر برکه درخت شاخه های برگ ریزان زرد زده

شاعر-حسام الدین شفیعیان

باران زده

کوچه های باران زده

کنار دیوار صنوبری تازده

دیوار پیچکی تاخورده در برگ گل

صدای تیک تاک ساعت خاموشی زده

برجک نگاه باران زده

کوچه ها در خلوت خود باقی شب را  تا صبح باران زده

کجای واژه ام شعری میجوشید

واژه را بردار کاغذ را غم زده

حسام الدین شفیعیان

قاصدک بارانی

ای قاصدک بارانی  کجایی

ای قاصد از آن پر کجایی

در  شب چو فانوسی زجهانی

فصلهای پائیز همچون فصل زمستان یک فصل جدید آشنایی

ای فانوس شب غزل گرفته در بر بهاران جای گرفته

ای نو به نو شدن ها

ای فصل دگر در کتاب ها

شعری که میزند به طوفان

ساحل زبر نبرد طوفان

باز امده از شب جدایی

در نور کند چهره در بر خورشید زبر روز روشنایی

ماه  شب زکجا سحر کند باز

هم شب زصبح نظر کند باز

گردش زلیلو ونهاری هم تقسیمو ز ضربو معادلات نهانی

گر جمع شود عدد زبر شو گر عدد شوی جوابی نو شو

در بر کتاب هست معما هم حلو هم مشکل سخن ها

حسام الدین شفیعیان

قصه زندگی

غزل خواندم غزل خوانم تو باشی

زبر مثنوی خوانم تو باشی

زدو بیتی گذر کن گر همی رود

زدریا زمثنوی پر از نور

زدیوان غزلهای زمینی بخوان شعری زنور اسمانی

بباران اشک شعله ور شو

بباران شعر دریا را نگاه کن

زرنگین کمان باران گرفتن

زباران در پی رنگین کمان شو

زنو از غزل تا نو به نو شو

همی شعر  را به خوانو نو زنو شو

زکسب دانش از بهر نهانی برون آی ای شب از طلوع ناگهانی

شب از  قصه گرفتن از زغصه

غزل خوان شبای پر زغصه

همی خوان تا بدانی این چه شعریست

که دارد هم سخن های نهانی

درون شعر  هست تاریخهایی

زتاریخ زمین هم آسمانی

زتاریخ آسمان دارد زدفتر

زدفتر شعر خوانند همچون باران

زاشک زمین هست بر باران

جهان جای بسی هم بذر پنهان

زتاریخ هم هست بذر ها نهالان

نهالی کاشتن تا آید از شاخه جوانه

زصبرو زحوصله در هم تاریخ چو خوانش

این زمین قصه تاریخ آدمک ها

زانسانها زتاریخ در قصه هاشان

نغمه های زندگی دارد کم و بیش

یکی کم یکی بیش یکی گر پیاله عمر بگذشت

همی قصه زندگی یکی بود و یکی نبود ها

نقطه از بر شعر خوان سطر به سطری

بباران روشنایی در  زذهنی

بشو زنجیره ی انسان شدن ها

زنو تر نو زنوتر نو شدن ها

شاعر-حسام الدین شفیعیان

/خورشید هدایت/

/خورشید هدایت/

ای چشمه خورشید هدایت

در سپر از دوران  تاریخ هدایت

بر بر هدف در بر امید  چو خورشید

ماهو ستاره همه در  عشق چو جوشید

شعر از کلمات حرف چو باران شود آری

این هست نهال بذر تنومند صداقت

راستی در بر تعالی متعالی

هر کسی که دارد بر خود جوشش چو عالی

کوشیدنو جوشش همه در راه  بذر حمایت

حامی بر کل افلاک و کهکشانها و  جلال  درستی

از بر درستی بدر آید درستی در بر درست زیستن از خوب شدن هست

چون عشق بورزی نهال همان را به درویی درون خود از خود دیگری از آن بجویی

شعرم اگر از بر هدف در درستی جوشش بر آید هدف از راه درستی