حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

فانوس-134

در هر مسئله اینکه منجی گرایی در هدف تبلیغ اینکه منجی در بازه زمانی آمده و شروع به مبارزه با انحرافات کرده. کمک کننده هدف و مسیر مثال در زمان مسیح رسولان یا حواریون.در زمان زرتشت کمک کننده ها.در زمان ماشیح داوود کمک کننده ها در زمان امام زمان عج از زمان غیبت تا چگونگی کیفیت غیبت و اسرار الهی.کمک کننده ها.در زمان های مختلف منجیان یعنی نجات دهندگان بوده اند در زمان امام حسین (ع) ظلم به حدی رشد یافته که امام حسین با 72 نفر دفاع در برابر دشمنی میکند که رحم به هیچ امری در لزوم تعصبات باطل نمیکند.و این تعصبات از خون پشه در لباس از پاک بودن یا تمیز بودن از مردمانی که همراه این خون بودند.ترور شخصیتی و حذف انکار  در بازه سیاست با روش های نوین انجام میشده در گذشته با روش نوین برای شهادت رساندن اول افراد را بد ذهن میکنند.بعد حق حقیقت را پایمال میکنند که جامعه با آن شخص همراه نشود.اختلال در امر حقیقت اختلال در امر روشنایی بخشی نوعی جنگ نوین هست یعنی جوری که شخص هست اما جوری که همراهی با او نشود.جوری که شخص انکار و حذف شود.اگر این امر غیر حقیقی باشد برخورد شود و حذف و اگر واقعی انکار و حذف.در دو حالت حذف هست.مثال مسیح عیسی بن مریم  منجی حقیقی مسیح دروغین خوانده شد.گفتند نشانه آسمانی نشان بده گفت آیت یونس نبی سرخ شدن آسمان.کور  را شفا داد و مرده زنده کرد و به شفا معروف بود.فرق طبیب دکتر در عمل جراحی هست اما مسیح عیسی بن مریم گل را بر چشمان نهاد و گفت برو بشور بینا شد این یک امر شخص مرده که چهار روز از مردنش گذشته بود را گفت برخیز برخاست زنده شد.اینها تنها در یک کشور حقیقتشان نمایان نشد بلکه بر پهنای جهان بوده اما بازتاب آن و رد شدن از دقت ها یا امرها بوده.جهان و بالاتر آن دست خداست. فرشتگان بسیار زیاد.روح القدس. خداوند کمک کننده امر حقیقت بوده.عملکرد فرشتگان ماموریت های آنها .عملکرد زنجیره در شناخت.مثال داوود نبی هزار سال پیش دارد میگوید شخصی که می آید و انکار میشود سر میجنبانند و حتی به لباس او رحم نمیکنند.از خیانت میگوید. از سالم ماندن استخوان های او.داوود هم ماشیح و مسیح بوده.اما به میزان آن که پرندگان کوه ها تسخیر او بودند و حالا شمع گویند.قدرت بدنی ایمانی داشته.قبیله یهودا از او حمایت میکنند.مسیح عیسی بن مریم می آید هزار سال بعد میگوید پسر انسان را بلند میکنید و پسر انسان را میبینید که می آید.در مکاشفه از نبی کاذب سخن گفته مشود که معجزات عظیمه دارد اول اسم معجزه برده میشود معجزه از شکست دهندگی هست.عظیمه چگونه میشود.اسم معجزه اگر نبی کاذب باشد و دروغین حتی یک نشانه آسمانی که بشود معجزه نامید نمیتواند بیاورد.آنهم در سطح جهانی.مگر چوب ریسمان جادوگران زمان موسی نبی  طرح دستی عظیمه کند.مرده را که نمرده بگوید زنده شود.مثال نه کوه نه پرندگان نه آسمان نه زمین از او فرمان نبرند.مثال نبی کاذب یعنی امری کند که ایجاد کننده باشد نه ایجاد ماندنی.یعنی بر هم زننده نظم طبیعت نشود و بر هم زننده زخم زننده به طبیعت نشود.بلکه ایجاد و دوباره به همان شکل شود.مثال گیاه هست ایجاد و برگشتن به حالت اولیه.ایجاد یعنی تراشیدن ساختن.اصلان تمیز دادن مسائل هست. مثال تشابهات آیات در کتب ها میشود پیدا کرد در کتب های دیگر چون وحی هست.وحی اختصاصی خصوصی نیست وحی مشترکات دارد اما فرق ها برای شکل گیری ادیان هست.اگر مشابهت کامل بشود میشود همان دین دیگر نیاز به دین دیگر نیست.اما نیاز این مسئله نزد خداست.آیا عظیمه و اسم معجزه بردن شبهات ایجاد نمیکند. که مگر عیسی اگر معجزه نمیکرد که میشد یک شهروند همان استان جلیل و ناصره و امروزه دو میلیارد و نیم پیروان دارد.اگر معجزه نمیداشت آن هم عظیمه که میشد شهروند سر نهایت معلمی خوب.موعظه گری خوب. بله آموزه های زرتشت خوبست و اما نبی شدن معجزات میخواهد.والا دین شکل نمیگیرد داوود هم معجزات داشته اما دین شکل نداده.بلکه مزامیر 72 نوشته.و تورات و شریعت  موسی نبی بوده.لازمه آن زمان نبوده.اما در زمان مسیح لازمه امر بر آوردن مسیحیت بوده.در زمان زرتشت همانگونه در زمان پیامبر اسلام همانگونه.حالا مثال عده ای در دینی گویند ما آنها را قبول نداریم خب یک میلیارد و رو به نیم زیاد شدن روند رشد هست.آنها میگویند خب قبول نداشته باشید قبول دارند.آنها بگویند انجیل تحریف شده آنها میگویند ما رشد خود را داریم قبول نداشته باشید.اما دین زرتشت که پیروان آن حال زیاد نیست اما آموزه های خوب دارد.مهم این هست که هراس دینی نشود که شخصی بترسد نزدیک یک پیرو یک دین شود.که این مرا میکشد.دوره وحشیت نیست که گفتمان هست.تبادل عقاید هست و حتی دین خودشان هست. حالا آنها که قائل بر تحریفات هستند بگویند مبارزه میکنند.اما هراس ضربه محکم به یک دین میزند.ترس می افتد نزدیک شدن به آن اشخاص می افتد.حالا افراد ی تلاش میکنند این هراس از بین رود. گل میدهند و کار فرهنگی میکنند افرادی هم چاقو دست میشوند.اول اهانت به ادیان دیگر بد هست.مخصوصا به اشخاص معنوی رده حساس.این شیطنت ها هست در همه هم کار میکنند.مثال یک شخص با لباس مذهبی یهود چاقو دست بگیرد برای بد لباسی حمله کند و شبکه های جهانی پوشش دهند.شخصی  مسلمان حمله کند.شخصی مسیحی بد محبتی کند.شخصی زرتشتی  جای گفتار نیک کردار نیک پندار نیک بر عکس عمل کند.و... هراس از آن لباس می افتد.یا در دینی شخصی با پوشش لباس کشیش بد عمل کند.اینها ضربه میزند.ترس کلیسایی می افتد.اطمینان ضربه میخورد.تلاش آن همه افراد را افرادی ضربه دار کنند تلاش شبانه روزی و گاهن زمان گذار در طول مدت.کار فرهنگی. موعظه. تلاش.کار ضربه زدن گناهی هست که حق الناس هست.حق آن همه شهید  آن همه راه.آن همه تلاش.آن همه جان فدایی.برای همین برنده شدن نیست.رضایت خداست.وقتی وارد لباسی آن هم دینی میشوید باید بدانید این لباس نماد یک دین هست.وقتی پیرو یک دین میشوید کار شما اصلاح هست.با هر میزان قدرت پری در اصلاح کوشش کردن.زنجیره روحی و اصلاح که مبحث سنگین هست .بقول یک عالم دینی طی الارض که کاری ندارد برای آن عالم آسان هست.

شاید آن آسانی برای دیگری بسیار سخت باشد.به اون درجه معنوی رسیده که طی الارض را آسان میداند.پاسخگویی شبهات چالش ها مسائل بعد موت به میزان.مکشوفات الهی.امر تفسیر درست کتاب.موعظه درست.دشمنی که  ما بر حق هستیم شما ناحق حرف یک دین نیست دینها برای اصلاح بشریت آمدند نه برای ما فقط درست میگوییم این ها البته رذالت داخلش هست ها که بعد گویند سر سلسله یک دین نبی نبوده.فقط میگفته من درست هستم.پیروان زیاد دارد.اینها درونش خطوط هست.این رودها به کجا وصل هستند خواسته ناخواسته تمیز دادن هست.والا معجزات عظیمه چالش دارد سوال دارد میزند بقیه را.تضاد از نوع تشخیص و تمیز هست. والا تضاد نیست تشخیص هست قبول نکردن ضربه سنگین. مثال پسر انسان را بلند میکنید چرا نمیگوید مسیح را بلند میکنید.آنها یعنی مسیح شناسی نمیدانستند مزامیر نبوده که بوده.برای چه گفته میشود حداقل از دین خود شناخت و نماد شناختو حتی روح القدس که عمل میکند را شناختو.شکل فرشتگان روح شناختو.اینها همه شناخت کهن و مکشوفات الهی دریافت و مسائل را شناختن هست.والا کسی تعصب بیجا کند اولین فلش میرود که چه سودی پشت این زدن دین دیگر هست.با درستی رفتار کردن با حقیقت شناسی.منجیان خود سمت تبلیغ شناخت و ظهور حالا شناخت ظهوری یا شناخت ظهور رساندن بوده.و آنها هم کمک میکردند.حالا کنیسه دست آنها بوده مسیح وارد شده همه تعجب کردند.تریبون آن زمان کنیسه بوده.مثال رسانه سیما یا شبکه های سیمای جهانی.یا کلیسا -کنیسه -مسجد- آتشکده -و...

لحظه ای که مسیح وارد کنیسه میشه تا زمان نطق موعظه همهمه میفتد.سانسور بوده .شجاعت مسیح در رفتن به کنیسه و موعظه یعنی اینکه دست شماست ولی  حقیقت پنهان نمیماند.حالا در بازه های تاریخی مختلف همینگونه بوده.مخالفین اگر به موت بعد درست شناخت میداشتند و میدانستند که مبارزه با حق حقیقت چه خطرات دارد هیچگاه با شناخت درستی ضد نمیشدند.آنجا شانه خالی میکنند شناخت حقیقت داوری درست اما شناخت رذالت داوری دگر.و آنها گویند میخواستید به ایمان آوردن کوشش کنید حال همه شما یکسانید.با کی با آنها.حالا هر کسی هر زمانی.آنجا منافع داشته برای آنها کامل رو میشود.و حتی جهالت یا عدم شناخت درست.به کسی ظلم نمیشود.اما به کسانی که ظلم کردند داوری درست میشود.پس خداوند ظالم نیست بلکه حامی مظلومین و حامی حقیقت هاست.مثلان گویند در ظلم بودیم گویند اتحاد چه بود گویند بد عمل کردیم توقع خوب بردن داشتیم.گویند زیاده خواهی در بد عمل کردن و خوب خواستن.مثال بندگان خوب را خوار کردن.ضعیف کردن. اهانت کردن. و بد توقع خوب بردن داشتند.چه توقع بیجایی همرنگ جماعت شدن.ترس از مخالفت. ترس از چه ؟ مرگ هراسی با مرگ شناسی.حیات به حیات.یا آنقدر ترس انداختن که مرگ بشود هیولایی که تولد بشود هیولایی.مادره به فرزند در رحم نوزاد گوید اگر بدانی این جهان چیست مثال روح میشنود و نوزاد میشنود .ببینید که آنها که سرخ شدن آسمان را دیدند.آیا با همان یک معجزه میتوانستند ایمان بیاورند.اما با زنده کردن مرده هم ایمان وقتی قوی نباشد تزلزل میشود.حالا اگر کسی مرده ای که نمرده را زنده کند معجزه عظیمه هست منتها جای معجزه میشود چشم بندی.بنام معجزه میشود اما بنام دروغ.میشود شخص نبی کاذب.اما کسی که مرده را زنده کند و مرده واقعان مرده باشد میشود معجزه عظمیمه درست. نه معجزه عظیمه دروغ. بنام معجزه هست هر دو اما یکی حقیقت یکی دروغ.مثال عصای موسی نبی و جادوگران.مقابله هست اما تفسیر درست همینگونه درست در می آید تا تضاد پیش نیاید.و بعد همه زده نشوند.مثال پسر انسان.و...

فانوس-133

26-به بچه های خود از کودکی نیاموزید چگونه پولدار بشوند بیاموزید چگونه انسان بشوند.چون پولی دست آورند در راه کار خیر رسانی آنها مادی نمیشود بلکه منفعت خیریت برای زنجیره انسانی میشود.

27-نزد خدا هر غیر ممکنی ممکن هست.یعنی نزد خدا سرنوشت انسانها هست.خدا میداند زیرا  همه وقایع را دیده  انسان ها آیا همه وقایع را دیده اند اگر دیده اند که خدایند.اگر هم  ندیده اند میتوانند بفهمند به میزان آن.فهمیدن یعنی اتصال رشته الهی در مکشوفات الهی.

28-انسانی با خیال و حدس نمیتواند حقیقت را بفهمد مگر با آشکار شدن حقیقت.آنهم به میزان دریافتن حقیقت بر تفکر.

29-مسئله سر اینکه چگونه رفتار شد با منجیان نیست مسئله روز حقیقت ها هست که کدام قوم چگونه رفتار کردند با منجیشان و چگونه حقیقتا سرفراز کردند نه خوار.چون چیزی نیست که مکشوف نشود و نه حقیقتی الهی که پنهان بماند.این حقیقت محض هست.

30-دجال را ضمن پر شدن فهمیدم و دجال را طبق تحقیقات هم فهمیدم.یک سمت آن از یک چشم.یک سمت آن از یونان.خدایان تک چشم آمیخته با افسانه.مجسمه های مانده یک چشمی .یک سمت آن خدا کند آدم با یک چشم وارد بهشت شود تا با دوچشم وارد جهنم.یک سمت آن کلمه کفر پیشانی مراسم عیدی.در دینی.

31-یک سمت آن در یک اندیشه پیدا کردم که مثلث میشد.و چگونه اندیشه هایی خواستند تا یک نفر را بزنند.بعد شد دومین فهمیدم که مثلث چقدر جابجایی را تنظیم میکند.تازه بنیاد ها ویران نمیشود اما کخ زدگی ها منافع میشوند و هرم چقدر گردش میکند.

32-بعد آب دهان کم زیاد کردن های آنها.بعد سوار بر خری وارد اورشلیم.40 روز.اداعای خدایی.یا افراد کنار یک نبی دروغین افراد خائن هستند.چقدر تلاش زیادی میکنند.

33-بعد متوجه این مسئله شدم که چگونه این افراد به آن داوری و جهان بعد بی ایمانند.کاش یکی از بازماندگانشان به آنها  با همان اساس زمینی خود میامد همه ی آنها مومن میشدند.

34-به این باور رسیدم که مناطق را خوب میشناسند.جغرافیای جهانی را. اما به این باور رسیدم. که چقدر هرمه تعیین زمان چینش میکند.و از چه افرادی سر چه جریاناتی سوء استفاده میکنند. و چقدر رسانه قوی دارند.

A cyclops (meaning ‘circle-eyed’) is a one-eyed giant first appearing in the mythology of ancient Greece. The Greeks believed that there was an entire race of cyclopes who lived in a faraway land without law and order. Homer, in his Iliad, describes the Cyclopes as pastoral but savage, typical of the strange creatures the Greeks created to represent foreign societies not regarded as civilised as themselves. The Cyclopes are not without talents, though, and are credited with manufacturing the thunderbolts which Zeus used as a terrible throwing weapon and as the builders of gigantic fortification walls such as those still seen at Mycenaean sites today. The most famous cyclops is Polyphemus, who captured the Greek hero Odysseus and his men only for them to escape by blinding the poor giant. Cyclopes, and particularly the Odysseus story, were popular and enduring subjects in all forms of Greek and Roman art.  

Seeing the gravity of the situation, Odysseus, known for his intelligence and quick wits, developed a cunning plan of escape. Tempting Polyphemus with wine until the cyclops was drunk, the hero ordered his men to turn Polyphemus’ olive-wood staff into a spike, this they then hardened in a fire and then used it to blind the cyclops while he slept. Unable to see and understandably livid at his treatment, Polyphemus tried to catch the still trapped travellers by feeling his sheep as they left the cave for their grazing. Odysseus then instructed his men to tie themselves to the bellies of the sheep whilst he chose a ram for the purpose, and thus they escaped to continue their voyage. However, the cyclops, after unsuccessfully hurling a boulder to try and smash the fastly-disappearing Greek ship, cursed Odysseus, predicting the loss of his men, a wearisome voyage home, and disaster when he finally arrived there. Calling on the help of his father Poseidon, Polyphemos ensured that it would be many a storm and ten long years before Odysseus reached Ithaca.

In Greek mythology and later Roman mythology, the Cyclopes (/saɪˈkloʊpiːz/ sy-KLOH-peez; Greek: Κύκλωπες, Kýklōpes, "Circle-eyes" or "Round-eyes";[1] singular Cyclops /ˈsaɪklɒps/ SY-klops; Κύκλωψ, Kýklōps) are giant one-eyed creatures.[2] Three groups of Cyclopes can be distinguished. In Hesiod's Theogony, the Cyclopes are the three brothers Brontes, Steropes, and Arges, who made for Zeus his weapon the thunderbolt. In Homer's Odyssey, they are an uncivilized group of shepherds, the brethren of Polyphemus encountered by Odysseus. Cyclopes were also famous as the builders of the Cyclopean walls of Mycenae and Tiryns.

Hesiod, in the Theogony (c. 700 BC), described three Cyclopes: Brontes, Steropes, and Arges, who were the sons of Uranus (Sky) and Gaia (Earth), and the brothers of the Titans and Hundred-Handers, and who had a single eye set in the middle of their foreheads.[6] They made for Zeus his all-powerful thunderbolt, and in so doing, the Cyclopes played a key role in the Greek succession myth, which told how the Titan Cronus overthrew his father Uranus, and how in turn Zeus overthrew Cronus and his fellow Titans, and how Zeus was eventually established as the final and permanent ruler of the cosmos.[7] The names that Hesiod gives them: Arges (Bright), Brontes (Thunder), and Steropes (Lightning), reflect their fundamental role as thunderbolt makers.[8] As early as the late seventh-century BC, the Cyclopes could be used by the Spartan poet Tyrtaeus to epitomize extraordinary size and strength.[9]
The Cyclopes' prowess as craftsmen is stressed by Hesiod who says "strength and force and contrivances were in their works."[19] Being such skilled craftsmen of great size and strength, later poets, beginning with the third-century BC poet Callimachus, imagine these Cyclopes, the primordial makers of Zeus' thunderbolt, becoming the assistants of the smith-god Hephaestus, at his forge in Sicily, underneath Mount Etna, or perhaps the nearby Aeolian Islands.[20] In his Hymn to Artemis, Callimachus has the Cyclopes on the Aeolian island of Lipari, working "at the anvils of Hephaestus", make the bows and arrows used by Apollo and Artemis.[21] The first-century BC Latin poet Virgil, in his epic Aeneid, has the Cyclopes: "Brontes and Steropes and bare-limbed Pyracmon"[22] toil under the direction of Vulcan (Hephaestus), in caves underneath Mount Etna and the Aeolian islands.[23] Virgil describes the Cyclopes, in Vulcan's smithy forging iron, making a thunderbolt, a chariot for Mars, and Pallas's Aegis, with Vulcan interrupting their work to command the Cyclopes to fashion arms for Aeneas.[24] The later Latin poet Ovid also has the Hesiodic Cyclopes Brontes and Steropes (along with a third Cyclops named Acmonides), work at forges in Sicilian caves.[25]

The Cyclopes (singular: Cyclops) were gigantic, one-eyed beings with enormous strength. Originally, there were three of them: Arges, Steropes, and Brontes; capable blacksmiths, these were the sons of Uranus and Gaea and the brothers of the Hecatoncheires and the Titans. They were imprisoned by Cronus but released by his son Zeus, for whom they forged his famous thunderbolt as a sign of gratitude. However, at a later time, poets spoke of a different type of Cyclopes, a race of dim-witted and violent one-eyed shepherds dwelling in the caves of the island of Sicily. The most famous among them was Polyphemus, the Cyclops who fell in love with Galatea and was eventually blinded by Odysseus.

Ash Wednesday is a holy day of prayer and fasting in many Western Christian denominations. It is preceded by Shrove Tuesday and falls on the first day of Lent[2] (the six weeks of penitence before Easter). It is observed by Catholics in the Roman RiteLutheransMoraviansAnglicansMethodistsNazarenes, as well as by some churches in the Reformed tradition (including certain CongregationalistContinental Reformed, and Presbyterian churches).[3]

As it is the first day of Lent, many Christians begin Ash Wednesday by marking a Lenten calendar, praying a Lenten daily devotional, and making a Lenten sacrifice that they will not partake of until the arrival of Eastertide.[4][5]

Many Christians attend special church services, at which churchgoers receive ash on their foreheads. Ash Wednesday derives its name from this practice, which is accompanied by the words, "Repent, and believe in the Gospel" or the dictum "Remember that you are dust, and to dust you shall return."[6] The ashes are prepared by burning palm leaves from the previous year's Palm Sunday celebrations.[7]

Ash Wednesday is observed by numerous denominations within Western Christianity.[8] Roman Rite Roman Catholics observe it,[note 1] along with certain Protestants like LutheransAnglicans,[8] some Reformed churches,[11][12] some Baptists,[13] Methodists (including Nazarenes and Wesleyans),[14][15] the Evangelical Covenant Church,[16] and some Mennonites.[17][18] The Moravian Church[19][20] and Metropolitan Community Churches observe Ash Wednesday.[21] Churches in the United Protestant tradition, such as the Church of North India and United Church of Canada honour Ash Wednesday too.[22] Some Independent Catholics,[23][24] and the Community of Christ also observe it.[25]

Reformed churches have historically not observed Ash Wednesday, nor Lent in general, due to the Reformed regulative principle of worship.[26][27][28] Nevertheless, some churches in the Reformed tradition do observe Lent today, although often as a voluntary observance.[29] The Reformed Church in America, for example, describes Ash Wednesday as a day "focused on prayer, fasting, and repentance."[3] The liturgy for Ash Wednesday thus contains the following "Invitation to Observe a Lenten Discipline" read by the presider:[30]

We begin this holy season by acknowledging our need for repentance and our need for the love and forgiveness shown to us in Jesus Christ. I invite you, therefore, in the name of Christ, to observe a Holy Lent, by self-examination and penitence, by prayer and fasting, by practicing works of love, and by reading and reflecting on God's Holy Word.[30]

Many Lent-observing denominations emphasize making a Lenten sacrifice, as well as fasting and abstinence during the season of Lent, particularly on Ash Wednesday. The First Council of Nicaea spoke of Lent as a period of fasting for forty days in advance of Easter, although it is unclear whether the prescribed fast applied to all Christians, or specifically to new Christians preparing to be baptized.[32][33] Whatever the Council's original intent, this forty-day fast came into wide practice throughout the church.[34]

While starting a Lenten sacrifice on Ash Wednesday (e.g. giving up watching television), it is customary to pray for strength to keep it through the whole season of Lent; many often wish others for doing so as well, e.g. "May God bless your Lenten sacrifice."[35] In many places, Christians historically abstained from food for a whole day until the evening, and at sunset, Western Christians traditionally broke the Lenten fast, which is often known as the Black Fast.[36][37] In India and Pakistan, many Christians continue this practice of fasting until sunset on Ash Wednesday and Good Friday, with some fasting in this manner throughout the whole season of Lent.[38] After attending a worship service (often on Wednesday evenings), it is common for Christians of various denominations that celebrate Lent to break that day's Lenten fast together through a communal Lenten supper, which is held in the church's parish hall.[39]

In the Roman Catholic Church, Ash Wednesday is observed by fastingabstinence from meat (which begins at age 14 according to canon law 1252[40]), and repentance. On Ash Wednesday and Good Friday, Roman Catholics between the ages of 18 and 59 (whose health enables them to fast) are permitted to consume one full meal, along with two smaller meals, which together should not equal the full meal. Some Catholics will go beyond the minimum obligations put forth by the Church and undertake a complete fast or a bread and water fast until sunset. Ash Wednesday and Good Friday are also days of abstinence from meat (mammals and fowl), as are all Fridays during Lent.[41] Some Roman Catholics continue fasting throughout Lent, as was the Church's traditional requirement,[42] concluding only after the celebration of the Easter Vigil. Where the Ambrosian Rite is observed, the day of fasting and abstinence is postponed to the first Friday in the Ambrosian Lent, nine days later.[43]

Various manners of placing the ashes on worshippers' heads are in use within the Roman Rite of the Catholic Church, the two most common being to use the ashes to make a cross on the forehead and sprinkling the ashes over the crown of the head. Originally, the ashes were strewn over men's heads, but, probably because women had their heads covered in church, were placed on the foreheads of women.[69] In the Catholic Church the manner of imposing ashes depends largely on local custom, since no fixed rule has been laid down.[64] Although the account of Ælfric of Eynsham shows that in about the year 1000 the ashes were "strewn" on the head,[70] the marking of the forehead is the method that now prevails in English-speaking countries and is the only one envisaged in the Occasional Offices of the Anglican Church of Papua New Guinea, a publication described as "noticeably Anglo-Catholic in character".[71] In its ritual of "Blessing of Ashes", this states that "the ashes are blessed at the beginning of the Eucharist; and after they have been blessed they are placed on the forehead of the clergy and people."[71] The Ash Wednesday ritual of the Church of England, Mother Church of the Anglican Communion, contains "The Imposition of Ashes" in its Ash Wednesday liturgy.[72] On Ash Wednesday, the Pope, the Bishop of Rome, traditionally takes part in a penitential procession from the Church of Saint Anselm to the Basilica of Santa Sabina, where, in accordance with the custom in Italy and many other countries, ashes are sprinkled on his head, not smudged on his forehead, and he places ashes on the heads of others in the same way.[73]

یکشنبه نخل یا عید شعانین یا عید سعانین عیدی مسیحی در یکشنبهٔ قبل از عید پاک و شروع هفته مقدس است. این عید، نماد ورود عیسی به اورشلیم، در تمام اناجیل اربعه ذکر شده‌است (مرقس ۱۱:۱–۱۱، متی ۲۱:۱–۱۱، لوقا:۱۹:۲۸–۴۴، یوحنا ۱۲:۱۲–۱۹). علت نام‌گذاری نخل بر آن این است که هنگام ورود عیسی به اورشلیم مردم با شاخه‌های نخل به استقبال وی رفتند.

عیسی در بازگشت پیروزمندانه به اورشلیم در یکشنبه پیش‌از عید پاک، به‌جای اسب که نماد پادشاهان بود، سوار بر الاغ، نماد صلح وارد شهر شد.

Crossofashes.jpg

Ash Wednesday 2022: Date, history, significance of the first day of Lent -  Hindustan Times

The Meaning Behind Ash Wednesday and Forty Days – St. Paul Center


Cyclopes | Cyclops

فانوس-132

22-جمعیتی  منتظر ظهور هستند و جمعیتی  یافتن آن.یافتن یعنی  جلو انداختن.انتظار خواستن.آنیکه یابد یعنی آنیکه موقع ظهور مقابله نمیکند.و آنیکه نیابد ممکنست مقابله کند.منجیان یافتنی هستند اما دست نیافتنی نیستند.خداوند هیچ دینی را مایوس و نا امید نمیکند.

23-اولین نمونه بارز یک منجی  برگشت خیریت و حاصلخیزی و عهد پیمان یک جمعیت هست. آفت از آن هست که آنها در سختی باشند و جمعیتی در رفاه.کاش اصل را بیابیم تا مشکلات بر طرف شود.تمامیت یک منجی خیریت هست. ابلیس ها خیریت انسان ها را نمیخواهند.و منجیان خیریت انسانها فرق بزرگی هست.

24-زمانی که مسیح ظهور کرد گفتند میگوید از آسمان آمده.زمینی  آمده که؟ یعنی اصل مثال.گویند مهدی آسمان هست در زمین رفت و آمد میکند.گویند سوشیانت خیریت و زمین و...زمان گذشت مسیح  را مسیح قلابی خواندن و آنگونه عمل کردند.خدا عاقبت همه را به خیر کند.

25-در زمان عیسی مسیح در یهودیت همه چشم انتظار منجی بودند.حرف کلامشان بود حتی زنی که آب میکشید.مسیح گفت من همانم. زن گفت آیا مسیح اید معجزات بیشتر میکند.جهل جهالت کوزه آب نیست که پر شود لبریز شود .شناخت بوده اما ایمان حقیقی نبوده.

فانوس-131

17-مشکل تمام  مقابله ها ی تاریخی  چشم بسته و منافعی زیاد بوده نه چشم مانده نه منافع.آنچه میماند حقیقت هست.حقیقت عوض شدنی نیست.

18-گاهی برای شخصی یک جمله کافیست و گاهی برای شخصی صد کتاب هم کم هست.خوشا به حال آنیکه یک جمله هم نخواهد.

19-برای افراد لجوج دید مادی خواب هست. و دید بیداری هم غفلت.و در بین همین غفلت نه آن را باور میکنند نه این را.مگر  جهنم که اعمال خود آنهاست. گاهی یک برزخ روحی از صد آتش سوزان بدتر هست.برزخ جهنمی  وقتی حالت برزخ بهشتی را مقابل بیند آن را خواب و آنچه میبیند باور.این فرق مهمی هست.

20-خوشا بحال کسی که بدون حساب و کتاب هم مهربان باشد.چون بدون حساب و کتاب هم  به او عوض داده میشود.چون بنیاد اصلی انسانیت را از دست نداده.و معامله نکرده. بلکه حقیقت انسان بودن را دریافته.اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.

21-به اعتقادات دیگران احترام گذاشتن نشانه شخصیت شماست.اما با انحرافات مبارزه کردن وظیفه انسانی شماست.

فانوس-130

12-کسی که به خدا اعتماد دارد نه قهر میکند نه میبرد بلکه میداند هر کاری بر اساس حکمت اوست.شاید چیزی به ضرر شما باشد که خواهان آن باشید و چیزی به نفع شما که آن را دوست نداشته باشید.

13-اگر زندگی شد معده پر شهوت قدرت زور فرق با حیوانات میشود چه؟ اما تفکرست که میزان هر چیزی را درست تشخیص میدهد حتی حیوانات هم متفاوت عمل میکنند غریزی اصل زندگی و آیا شما در پیرامون خود تغییر بر چه اموراتی میتوانید بدهید.

14-اگر کسی را دیدید وحشی بود و از وحوشیت خود میبالید.در انسان که هیچ در آدم بودنش هم شک کنید بسا که روح آدمی خود را هم از دست میدهد این خصلت دریدن.

15-آنیکه به دنبال چهره زیبا هست فردا با  یک نقل  و شکلات هم  تغییر میکند اما آنیکه بدنبال حقیقت هست چهره معیارش نیست بلکه حقیقت را میابد و چون رسید نه با نقلی عوض نه با معیار مادی عوض میشود.

16-آنیکه تو را برای منافع شخصی دوست بدارد فردا هم تو را با همان منافع شخصی  عوض میکند.